علامت اشغال
busy signal
علامت اشغال
انگلیسی به فارسی
علامت اشغال
انگلیسی به انگلیسی
• noise heard on a telephone receiver when the desired line is being used
جملات نمونه
1. All I get is a busy signal when I dial his number .
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که گیرم میاد یه علامت شلوغه وقتی شماره - ش رو می گیرم
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که من دریافت می کنم یک سیگنال مشغول است وقتی که شماره خود را شماره گیری می کنم
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که من دریافت می کنم یک سیگنال مشغول است وقتی که شماره خود را شماره گیری می کنم
2. I keep getting a busy signal .
[ترجمه ترگمان]من دارم یه سیگنال شلوغ می گیرم
[ترجمه گوگل]من یک سیگنال مشغول دارم
[ترجمه گوگل]من یک سیگنال مشغول دارم
3. He telephoned the lawyer and again got a busy signal.
[ترجمه ترگمان]به وکیل تلفن زد و دوباره مشغول علامت زدن شد
[ترجمه گوگل]او به وکیل تلفن زنگ زد و دوباره یک سیگنال مشغول شد
[ترجمه گوگل]او به وکیل تلفن زنگ زد و دوباره یک سیگنال مشغول شد
4. He could abandon the oracular busy signal once and for all.
[ترجمه ترگمان]او می توانست هر بار و برای همیشه به او فرمان دهد
[ترجمه گوگل]او می تواند سیگنال مشغول شنوایی را یک بار و برای همه رها کند
[ترجمه گوگل]او می تواند سیگنال مشغول شنوایی را یک بار و برای همه رها کند
5. Uh, block call is a busy signal.
[ترجمه ترگمان] آه، تماس قطع شد یه علامت شلوغه
[ترجمه گوگل]اوه، تماس بلوک سیگنال مشغول است
[ترجمه گوگل]اوه، تماس بلوک سیگنال مشغول است
6. Again, the Brapid busy signal that meant no connection.
[ترجمه ترگمان]دوباره، یک سیگنال پر مشغله که هیچ ارتباطی نداشت
[ترجمه گوگل]باز هم، سیگنال مشغول به کار رفته بود که به معنای هیچ ارتباطی نبود
[ترجمه گوگل]باز هم، سیگنال مشغول به کار رفته بود که به معنای هیچ ارتباطی نبود
7. The busy signal, he saw now, had not been arbitrary.
[ترجمه ترگمان]اکنون که این علامت سخت و پر مشغله بود، اکنون او را کام لا مستبدانه نشان نداده بود
[ترجمه گوگل]سیگنال مشغول، او اکنون دیدم، خودسرانه نبود
[ترجمه گوگل]سیگنال مشغول، او اکنون دیدم، خودسرانه نبود
8. Busy signal detected at remote site on callback.
[ترجمه ترگمان]سیگنال مشغول در سایت از راه دور در callback شناسایی شد
[ترجمه گوگل]سیگنال مشغول در سایت راه دور در تماس تلفنی شناسایی شده است
[ترجمه گوگل]سیگنال مشغول در سایت راه دور در تماس تلفنی شناسایی شده است
9. Our software makes the Network Provider send a busy signal to the calling party.
[ترجمه ترگمان]نرم افزار ما باعث می شود که ارایه دهنده شبکه یک سیگنال پرمشغله به طرف فراخوانی ارسال کند
[ترجمه گوگل]نرم افزار ما باعث می شود ارائه دهنده شبکه یک سیگنال مشغول به طرف تماس گیرنده ارسال کند
[ترجمه گوگل]نرم افزار ما باعث می شود ارائه دهنده شبکه یک سیگنال مشغول به طرف تماس گیرنده ارسال کند
10. I kept getting a busy signal.
[ترجمه ترگمان] منتظر یه سیگنال شلوغ بودم
[ترجمه گوگل]من یک سیگنال مشغول نگه داشتم
[ترجمه گوگل]من یک سیگنال مشغول نگه داشتم
11. I dialed her number but got a busy signal.
[ترجمه ترگمان]شماره رو گرفتم اما یه سیگنال شلوغ گرفتم
[ترجمه گوگل]من شماره او را شماره گرفتم اما سیگنال مشغول به دست آوردم
[ترجمه گوگل]من شماره او را شماره گرفتم اما سیگنال مشغول به دست آوردم
12. B : I just keep getting a busy signal.
[ترجمه ترگمان] فقط دارم سیگنال زیادی می گیرم
[ترجمه گوگل]من فقط یک سیگنال مشغول دارم
[ترجمه گوگل]من فقط یک سیگنال مشغول دارم
13. Even Katie could hear the busy signal.
[ترجمه ترگمان]حتی کتی هم می توانست سیگنال شلوغ را بشنود
[ترجمه گوگل]حتی کتی می تواند سیگنال شلوغ را بشنود
[ترجمه گوگل]حتی کتی می تواند سیگنال شلوغ را بشنود
14. I'm getting a busy signal when I dial the operator.
[ترجمه ترگمان]وقتی با تلفنچی تماس می گیرم، سیگنال زیادی می گیرم
[ترجمه گوگل]هنگامی که اپراتور را شماره گیری می کنم یک سیگنال مشغول می گیرم
[ترجمه گوگل]هنگامی که اپراتور را شماره گیری می کنم یک سیگنال مشغول می گیرم
پیشنهاد کاربران
بوق ازاد وقتی کسی پشت خطه وداره با یکی دیگه زنگ میزنه
busy signal ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: نشانک اشغال
تعریف: علامتی شنیداری یا دیداری که برای برخوان یا مبدأ شمارهگیری ارسال میشود و نشاندهندۀ در دسترس نبودن خط است|||متـ . سیگنال اشغال
واژه مصوب: نشانک اشغال
تعریف: علامتی شنیداری یا دیداری که برای برخوان یا مبدأ شمارهگیری ارسال میشود و نشاندهندۀ در دسترس نبودن خط است|||متـ . سیگنال اشغال
کلمات دیگر: