1. political dissension set brother against brother
اختلاف عقیده ی سیاسی برادر را با برادر رو در رو کرد.
2. This move sowed dissension within the party ranks.
[ترجمه ترگمان]این حرکت در صف افراد ایجاد شد
[ترجمه گوگل]این حرکت باعث اختلاف در صفوف حزب شد
3. Father's will caused much dissension among his children.
[ترجمه علی جادری] وصیت نامه پدر , باعث اختلاف زیادی بین فرزندانش شد .
[ترجمه ترگمان]رفتار پدر در میان فرزندان او موجب اختلاف فراوان خواهد شد
[ترجمه گوگل]اختلافات زیادی میان فرزندانش ایجاد می کند
4. There are signs of dissension within the ruling political party.
[ترجمه ترگمان]در حزب حاکم سیاسی نشانه هایی از اختلاف وجود دارد
[ترجمه گوگل]نشانه های اختلاف در حوزه سیاسی حکومت وجود دارد
5. The tax cut issue has caused dissension among administration officials.
[ترجمه ترگمان]مساله کاهش مالیات باعث اختلاف در میان مقامات دولت شده است
[ترجمه گوگل]موضوع کاهش مالیات باعث اختلاف بین مقامات دولتی شده است
6. You won't sow dissension between us.
[ترجمه ترگمان]تو هیچ اختلافی بین ما ایجاد نمی کنی
[ترجمه گوگل]شما بین ما اختلاف نخواهید کشید
7. As might be expected, there was some dissension during a series of random, informal interviews.
[ترجمه ترگمان]همانطور که انتظار می رفت، در طول یک سری از مصاحبه های غیر رسمی، نفاق و نفاق وجود داشت
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رفت، در طی یک سری از مصاحبه های تصادفی و غیر رسمی، اختلاف نظر وجود داشت
8. The group dissolved in dissension.
[ترجمه ترگمان]این گروه در اختلاف اختلاف منحل شد
[ترجمه گوگل]این گروه در مخالفت منصوب شد
9. There was religious dissension in the holy city of Qom and disaffection in many of the tribal areas.
[ترجمه ترگمان]در شهر مقدس قم و نارضایتی در بسیاری از مناطق قبیله ای اختلاف مذهبی وجود داشت
[ترجمه گوگل]اختلافات مذهبی در شهر مقدس قم و نارضایتی در بسیاری از مناطق قبیله ای وجود داشت
10. There is considerable dissension in the literature as to what precisely constitutes desertification.
[ترجمه ترگمان]در ادبیات اختلاف قابل توجهی وجود دارد که به طور دقیق بیابان زایی را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]در ادبیات اختلاف قابل توجهی وجود دارد که دقیقا بیابان زایی است
11. But even before Edward's time, seeds of dissension had been sown.
[ترجمه ترگمان]اما حتی قبل از زمان ادوارد، بذر نفاق کاشته بود
[ترجمه گوگل]اما حتی قبل از وقت ادوارد، بذرهای مخالفت کاشته شده بود
12. Recent defeats had caused dissension in the army ranks.
[ترجمه ترگمان]شکست های اخیر باعث اختلاف در صفوف ارتش شده بودند
[ترجمه گوگل]شکست های اخیر باعث اختلاف در صفوف ارتش شد
13. Any dissension over transactions occurring before the treaty date would be decided by the president of the United States.
[ترجمه ترگمان]هر گونه اختلاف در معاملات پیش از تاریخ معاهده توسط رئیس جمهور ایالات متحده تعیین خواهد شد
[ترجمه گوگل]هرگونه اختلاف نظر در مورد معاملات پیش از تاریخ معاهده، توسط رئیس جمهور ایالات متحده تعیین خواهد شد
14. Sources with direct knowledge of the dissension in the U. N. ranks said the mission commander, Maj.
[ترجمه ترگمان]منابع با دانش مستقیم اختلاف در ایالات متحد ان فرمانده ماموریت گفت که فرمانده این ماموریت،
[ترجمه گوگل]منابع با دانستن مستقیم اختلافات در رشته های U N گفت: فرمانده مأموریت، سردبیر
15. The main dissension in these books centres around two main questions.
[ترجمه ترگمان]اختلاف اصلی در این کتاب ها حول دو سوال اصلی است
[ترجمه گوگل]اختلاف اصلی در این کتاب ها در مورد دو سوال اصلی مطرح می شود