تقویت شده، روح بخشیدن، تقویت شدن، قوت دادن، پر زور کردن
invigorated
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• energized, livened up; aroused; strengthened; animated; vigorous
if you feel invigorated, you feel more energetic than you did because you have just been involved in something that has refreshed you.
if you feel invigorated, you feel more energetic than you did because you have just been involved in something that has refreshed you.
جملات نمونه
1. a good night's rest invigorated him
استراحت کامل در تمام شب او را سرحال آورد.
2. She seemed invigorated, full of life and energy.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او سرشار از زندگی و زندگی است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید فرسوده، پر از زندگی و انرژی است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید فرسوده، پر از زندگی و انرژی است
3. We were invigorated by our walk.
[ترجمه ترگمان] ما داشتیم قدم می زدیم
[ترجمه گوگل]ما با پیاده روی ما را تقویت کردیم
[ترجمه گوگل]ما با پیاده روی ما را تقویت کردیم
4. He felt invigorated after a day in the country.
[ترجمه ترگمان]او پس از یک روز در کشور احساس قدرت کرد
[ترجمه گوگل]او پس از یک روز در کشور احساس آرامش کرد
[ترجمه گوگل]او پس از یک روز در کشور احساس آرامش کرد
5. They felt refreshed and invigorated after the walk.
[ترجمه ترگمان]آن ها احساس طراوت و طراوت کردند و پس از پیاده روی، تقویت شدند
[ترجمه گوگل]آنها پس از پیاده روی احساس تازه شدن و تحریک کردند
[ترجمه گوگل]آنها پس از پیاده روی احساس تازه شدن و تحریک کردند
6. The cold water invigorated him.
[ترجمه ترگمان]آب سرد بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]آب سرد او را تقویت کرد
[ترجمه گوگل]آب سرد او را تقویت کرد
7. And then, invigorated by the fresh air and natural beauty, we headed back towards Marloes.
[ترجمه ترگمان]و بعد، به وسیله هوای تازه و زیبایی طبیعی، به سوی Marloes حرکت کردیم
[ترجمه گوگل]و سپس، با هوای تازه و زیبایی طبیعی تشدید شد، ما به سمت مارلو رفتیم
[ترجمه گوگل]و سپس، با هوای تازه و زیبایی طبیعی تشدید شد، ما به سمت مارلو رفتیم
8. This way one feels much more invigorated when returning to the knitting machine.
[ترجمه ترگمان]وقتی به طرف دستگاه بافندگی برمی گردیم، این روش خیلی بیشتر احساس ناراحتی می کند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب در هنگام بازگشت به دستگاه بافندگی احساس می شود بسیار بیشتر تشدید می شود
[ترجمه گوگل]به این ترتیب در هنگام بازگشت به دستگاه بافندگی احساس می شود بسیار بیشتر تشدید می شود
9. Feeling strong and invigorated by our first few jolting rides of the day, I decided to try it.
[ترجمه ترگمان]احساس قوی بودن و تقویت شدن توسط چند حرکت اولیه ما در روز، تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم
[ترجمه گوگل]ما احساسات قوی و فشرده شده توسط ما اولین سوارهای خنده دار روز اول، من تصمیم گرفتم آن را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]ما احساسات قوی و فشرده شده توسط ما اولین سوارهای خنده دار روز اول، من تصمیم گرفتم آن را امتحان کنید
10. The mountain air invigorated and refreshed him.
[ترجمه ترگمان]هوای کوه بر او چیره شد و او را سرحال آورد
[ترجمه گوگل]هوا کوه او را تسریع کرده و تجدید کرد
[ترجمه گوگل]هوا کوه او را تسریع کرده و تجدید کرد
11. This diversified culture in Asia has invigorated and stimulated its development.
[ترجمه ترگمان]این فرهنگ متنوع در آسیا باعث تقویت و تحریک توسعه آن شده است
[ترجمه گوگل]این فرهنگ متنوع در آسیا موجب تحریک و توسعه آن شده است
[ترجمه گوگل]این فرهنگ متنوع در آسیا موجب تحریک و توسعه آن شده است
12. You have good stamina and you are invigorated by challenges.
[ترجمه ترگمان]شما بنیه خوبی دارید و با چالش ها و چالش ها تقویت می شوید
[ترجمه گوگل]شما دارای استقامت خوب هستید و از طریق چالش ها تشدید می شوید
[ترجمه گوگل]شما دارای استقامت خوب هستید و از طریق چالش ها تشدید می شوید
13. An invigorated domestic economy will help promote socialism without affecting its essence.
[ترجمه ترگمان]یک اقتصاد داخلی قدرتمند، به ترویج سوسیالیسم بدون تاثیر بر ماهیت آن کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]یک اقتصاد داخلی فشرده کمک خواهد کرد که سوسیالیسم را بدون تأثیر بر ماهیت آن ترویج کند
[ترجمه گوگل]یک اقتصاد داخلی فشرده کمک خواهد کرد که سوسیالیسم را بدون تأثیر بر ماهیت آن ترویج کند
14. Damon, looking invigorated in his role as the designated hitter, had two doubles, and Rodriguez, Melky Cabrera and Cairo each had two hits.
[ترجمه ترگمان]دامون، که به نقش خود به عنوان (hitter)منصوب شد، دو برابر دو برابر شد و Rodriguez، Melky Cabrera و قاهره هر کدام دو ضربه زدند
[ترجمه گوگل]دیمون، به دنبال تسلیم نقش خود به عنوان هیتلر تعیین شده، دو دو برابر داشت، و رودریگز، ملکی کابررا و قاهره هر دو بازدید کردند
[ترجمه گوگل]دیمون، به دنبال تسلیم نقش خود به عنوان هیتلر تعیین شده، دو دو برابر داشت، و رودریگز، ملکی کابررا و قاهره هر دو بازدید کردند
پیشنهاد کاربران
سرحال شدن
. . نیرومند و تقویت شده . . . . . سرحال امده. . . . . . . . سرحال شده
کلمات دیگر: