کلمه جو
صفحه اصلی

asian


معنی : اسیایی
معانی دیگر : وابسته به آسیا، بومی قاره ی آسیا، آسیایی

انگلیسی به فارسی

آسیایی


آسیایی، اسیایی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or characteristic of Asia or its peoples.
اسم ( noun )
• : تعریف: a native of Asia, or a descendant thereof.

• native or resident of asia
of or pertaining to asia
asian means belonging or relating to asia.
an asian is a person who comes from india, pakistan, or some other part of asia.

مترادف و متضاد

اسیایی (صفت)
asian, oriental, asiatic

جملات نمونه

1. There is widespread discrimination against doctors of Asian origin.
[ترجمه ترگمان]تبعیض گسترده ای در مورد پزشکان منشا آسیایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]تبعیض گسترده درمورد پزشکان آسیایی وجود دارد

2. Rice is the staple diet in many Asian countries.
[ترجمه Mhsa] . برنج رژیم اصلی در بسیاری از کشورهای آسیایی است
[ترجمه ترگمان]برنج رژیم غذایی اصلی بسیاری از کشورهای آسیایی است
[ترجمه گوگل]برنج رژیم غذایی اساسی در بسیاری از کشورهای آسیایی است

3. There were two little girls, one Asian and one with blonde hair.
[ترجمه ترگمان]دوتا دختر کوچولو بودن، یه آسیایی و یکی با موهای بلوند
[ترجمه گوگل]دو دختر کوچک، یک آسیایی و یکی با موهای بلوند وجود داشت

4. Asian airlines remain untouched by the deregulation that has swept America.
[ترجمه ترگمان]خطوط هوایی آسیایی توسط مقررات زدایی که آمریکا را فرا گرفته است، دست نخورده باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]خطوط هوایی آسیا با توجه به قوانین رفع شده که آمریکا را زیر پا گذاشته است، باقی مانده است

5. An Asian is a person born or living in Asia.
[ترجمه ترگمان]یک آسیایی شخصی است که در آسیا به دنیا آمده است یا زندگی می کند
[ترجمه گوگل]یک آسیایی یک فرد متولد یا زندگی در آسیا است

6. Mary is in the lobby of Asian Hotel.
[ترجمه ترگمان]مری در لابی هتل آسیایی است
[ترجمه گوگل]مری در لابی هتل آسیایی است

7. She has an intimate knowledge of the Asian market.
[ترجمه ترگمان]او دانش عمیقی از بازار آسیایی دارد
[ترجمه گوگل]او یک دانش صمیمی از بازار آسیا دارد

8. He has his place in the Asian team not because he is white but because he is good.
[ترجمه ترگمان]او در تیم آسیایی جای خود را دارد، نه به این خاطر که سفید است، بلکه به این دلیل که خوب است
[ترجمه گوگل]او جای خودش را در تیم آسیایی ندارد، زیرا او سفید است، اما او خوب است

9. The economic power of many Asian countries has grown dramatically in recent years.
[ترجمه ترگمان]قدرت اقتصادی بسیاری از کشورهای آسیایی در سال های اخیر به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]قدرت اقتصادی بسیاری از کشورهای آسیایی در سال های اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته است

10. Investors ranked South Korea high among Asian nations.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران کره جنوبی را در میان کشورهای آسیایی قرار دادند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران در میان کشورهای آسیایی رتبه کره جنوبی را دارند

11. The Asian countries along the coast of the Pacific all came out against the US new military base in Japan.
[ترجمه ترگمان]کشورهای آسیایی در امتداد ساحل اقیانوس آرام به پایگاه نظامی جدید آمریکا در ژاپن دست یافتند
[ترجمه گوگل]کشورهای آسیایی در امتداد ساحل اقیانوس آرام همه در برابر پایگاه نظامی جدید ایالات متحده در ژاپن قرار گرفتند

12. Two thirds of the pupils are of Asian origin.
[ترجمه ترگمان]دو سوم دانش آموزان اهل آسیای میانه هستند
[ترجمه گوگل]دو سوم دانشآموزان دارای مبانی آسیایی هستند

13. The plight of the Asian economy is forcing businesses to downsize.
[ترجمه ترگمان]مشکلات اقتصاد آسیای میانه، تجار را مجبور کرده است تا اندازه خود را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]وضعیت اقتصادی آسیا باعث می شود تا کسب و کارها در حال کاهش اند

14. Asian women are more modest and shy, yet they tend to have an inner force.
[ترجمه ترگمان]زنان آسیایی کم رو و خجالتی هستند، با این حال تمایل دارند که یک نیروی درونی داشته باشند
[ترجمه گوگل]زنان آسیایی معتدل تر و خجالتی هستند، اما تمایل دارند که یک نیروی داخلی داشته باشند

Many Asians have emigrated to England.

شمار زیادی آسیایی به انگلستان مهاجرت کرده‌اند.


پیشنهاد کاربران

آسیایی کسی که اهل قاره ی آسیا باشد

آسیایی
البته تو آمریکا وقتی میگن asian منظورشون چشم بادامی هاست. یعنی مردم شرق آسیا
Petite Asian women will always be top notch


کلمات دیگر: