کلمه جو
صفحه اصلی

bothered


دردسر دادن، زحمت دادن، مخل اسایش شدن، نگران شدن، جوش زدن و خودخوری کردن، رنجش، پریشانی، مایه زحمت

انگلیسی به فارسی

ناراحت، زحمت دادن، عذاب دادن، درد سر دادن، مخل اسایش شدن، نگران شدن، نگران کردن، جوش زدن و خودخوری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• annoyed, irritated

جملات نمونه

1. she was bothered about her children
او دلواپس بچه هایش بود.

2. (all) hot and bothered
(خودمانی) سراسیمه،مضطرب،هیجان زده

3. I think she felt snubbed because Anthony hadn't bothered to introduce himself.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم به خاطر اینکه انتونی به خودش زحمت نداده بود خودش را معرفی کند سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او احساس لرزش به دلیل آنتونی بود ناراحتی خود را معرفی نیست

4. He never even bothered to acknowledge her presence.
[ترجمه ترگمان]حتی به خودش زحمت نداد که حضور او را تصدیق کند
[ترجمه گوگل]او هرگز حتی ناراحت شد تا حضور او را تأیید کند

5. He never got too bothered about the mess.
[ترجمه ترگمان]او هرگز از این وضع ناراحت نشده بود
[ترجمه گوگل]او هرگز در مورد ظروف سرباز یا مسافر ناراحت نبود

6. It upset him that nobody had bothered to tell him about it.
[ترجمه ترگمان]این موضوع او را ناراحت کرد که هیچ کس به خود زحمت نداده بود که در این باره چیزی به او بگوید
[ترجمه گوگل]او را ناراحت کرد که هیچ کس نتوانست به او درباره این موضوع بگوید

7. Hardly anyone has bothered to reply.
[ترجمه ترگمان]هنوز کسی زحمت جواب دادن به خود را نداده است
[ترجمه گوگل]به سختی کسی ناراحت شده است که پاسخ دهد

8. He's very bothered about what people think of him.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی نگران چیزیه که مردم راجع بهش فکر می کنن
[ترجمه گوگل]او در مورد آنچه که مردم از او فکر می کنند بسیار ناراحت است

9. I'm not bothered if he has another child.
[ترجمه ترگمان]اگر بچه دیگری داشته باشد من ناراحت نمی شوم
[ترجمه گوگل]اگر کودک دیگری داشته باشد ناراحت نمی شوم

10. She couldn't be bothered to clean her make-up off.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست به خاطر تمیز کردن او به خودش زحمت بدهد
[ترجمه گوگل]او نمیتواند ناراحت شود که آرایشش را تمیز کند

11. I can't be bothered to make up my face.
[ترجمه پریسا خضریان] حسّش نیست آرایش کنم 💄
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به خودم زحمت بدم که صورتم رو درست کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به چهره ی من چنگ بزنم

12. I can't be bothered with all that sort of things.
[ترجمه ترگمان]با این همه چیزها نمی توانم به خودم زحمت بدهم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با همه این نوع چیزها روبرو شویم

13. Only Sue and Mark bothered to turn up for the meeting.
[ترجمه ترگمان]فقط سو و مارک به زحمت خود را برای جلسه آماده می کردند
[ترجمه گوگل]تنها سو و مارک ناراحت شدند تا جلسه را برگزار کنند

14. It really bothered me that he'd forgotten my birthday.
[ترجمه ترگمان]واقعا اذیتم می کرد که تولد من را فراموش کرده بود
[ترجمه گوگل]این واقعا من را ناراحت کرد که روز تولد من را فراموش کرده است

پیشنهاد کاربران

قضاوت کردن. ولی چون ( ed ) گرفته باید گذشته معنی کرد

سراسیمه، آشفته، ناراحت، دلواپس، مکدر

آزرده


کلمات دیگر: