کلمه جو
صفحه اصلی

clean up


معنی : تصفیه کردن
معانی دیگر : 1- (پس از کثیف شدن) خوب پاک کردن، سر و صورت را صفا دادن، 2- (عامیانه) کلک چیزی را کندن، تمام کردن، پایان دادن 3- (خودمانی) پول هنگفت به دست آوردن، 4- (از دشمن یا هرچیز ناخوشایند) پاک کردن، 5- واریز کردن، حل و فصل کردن، تادیه کردن، عمل تمیز کردن وپاک کردن، تصفیه، عمل نظافت کردن، پاکسازی، زدایش، پاکیزه سازی، از بین بردن جنایت و تبهکاری و فساد و غیره، درآمد

انگلیسی به فارسی

خوب پاک کردن


سر و صورت را صفا دادن


سود کلان کردن


پاک کردن، تصفیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to wash or clean.

(2) تعریف: to render socially acceptable.
مشابه: censor

- Could you clean up your language?
[ترجمه Zahra] می توانید منظور خود را واضح بگویید؟
[ترجمه Ayda] میتوانید منظور خود را واضح تر بیان کنید؟
[ترجمه ترگمان] میتونی your رو پاک کنی؟
[ترجمه گوگل] می توانید زبان خود را پاک کنید؟

(3) تعریف: (informal) to make a big profit.
اسم ( noun )
• : تعریف: a process of making thoroughly clean, socially acceptable, or free from imperfection.

• make neat, tidy up; settle in; bathe, wash up; tidying up; large profit, gain
a clean-up is a good, thorough clean.
washing, removing dirt; huge win, landslide victory

مترادف و متضاد

تصفیه کردن (فعل)
settle, clean, purify, cleanse, accord, refine, clean up, filter, purge, establish, administer, administrate, rarefy, sublimate, filtrate

Make an area or a thing clean; to pick up a mess; to tidy


Become clean, handsome, smart in appearance


Make a large profit


جملات نمونه

1. the cleanup of the enemy machine-gun nests
پاکسازی (راندن دشمن از) آشیانه های مسلسل

2. before going to the party i needed a cleanup
لازم بود قبل از رفتن به مهمانی خود را نظافت کنم.

3. The party needs to clean up its somewhat tarnished image.
[ترجمه ترگمان]این حزب باید تصویر تا حدی لکه دار شده آن را پاک کند
[ترجمه گوگل]حزب نیاز به تمیز کردن تصویر تا حدودی تلخ دارد

4. Drastic measures are needed to clean up the profession.
[ترجمه ترگمان]اقدامات جدی برای تمیز کردن این حرفه مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]اقدامات شدید برای تمیز کردن حرفه لازم است

5. Clean up this room immediately - and that's an order!
[ترجمه ترگمان]فورا این اتاق را تمیز کن و این یک دستوره!
[ترجمه گوگل]این اتاق را بلافاصله پاک کنید - و این یک سفارش است!

6. Could you please clean up the living room?
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا اتاق نشیمن رو تمیز کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید اتاق منزل را تمیز کنید؟

7. He made a half-arsed attempt to clean up after the party.
[ترجمه ترگمان]بعد از مهمونی یه نیمه راه برای تمیز کردن پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او تلاش نهایی را برای تمیز کردن پس از حزب انجام داد

8. The mayor outlined his plan to clean up the town's image.
[ترجمه ترگمان]شهردار برنامه خود برای پاک سازی این شهر را تشریح کرد
[ترجمه گوگل]شهردار نقشه خود را برای تمیز کردن تصویر شهر مشخص کرد

9. Their ostensible goal was to clean up government corruption, but their real aim was to unseat the government.
[ترجمه ترگمان]هدف ظاهری آن ها پاک سازی فساد دولت بود، اما هدف واقعی آن ها سرنگونی دولت بود
[ترجمه گوگل]هدف مشخص آنها تمیز کردن فساد دولتی بود، اما هدف واقعی آنها این بود که دولت را کنار بگذارند

10. Everyone just pissed off and left me to clean up.
[ترجمه ترگمان] همه عصبانی شدن و ولم کردن تا تمیزش کنم
[ترجمه گوگل]هر کس فقط پاشید و من را ترک کرد تا تمیز شود

11. Help me clean up the house.
[ترجمه Ali tofighie] در تمیز کردن خانه به من کمک کنید
[ترجمه ترگمان]کم کم کن خونه رو تمیز کنم
[ترجمه گوگل]به خانه من کمک کنید

12. After the party,I will have to stay and clean up.
[ترجمه ترگمان]بعد از مهمانی مجبور می شوم بمانم و تمیزش کنم
[ترجمه گوگل]پس از حزب، من باید ماندن و تمیز کردن

13. The project's aim is to clean up polluted land.
[ترجمه ترگمان]هدف این پروژه پاک سازی زمین آلوده شده است
[ترجمه گوگل]هدف این پروژه پاکسازی زمین های آلوده است

14. The company is trying to clean up its image.
[ترجمه ترگمان]شرکت می کوشد تا تصویر خود را پاک کند
[ترجمه گوگل]این شرکت در تلاش است تصویر خود را پاک کند

15. The new government has promised to clean up the city by getting rid of all the criminals.
[ترجمه ترگمان]دولت جدید قول داده است که با خلاص شدن از شر همه مجرمان شهر را پاک سازی کند
[ترجمه گوگل]دولت جدید وعده داده است که شهر را از بین بردن تمام جنایتکاران پاک کند

16. The nation's advertisers need to clean up their act.
[ترجمه ترگمان]تبلیغ کنندگان این کشور باید عمل خود را پاک کنند
[ترجمه گوگل]تبلیغ کنندگان کشور باید اقدامات خود را تمیز کنند

17. The cleanup of the oil spill took months.
[ترجمه ترگمان]پاک سازی نشت نفت ماه ها طول کشید
[ترجمه گوگل]تمیز کردن نشت نفت چند ماه طول کشید

18. The plan for a citywide cleanup was the mayor's baby.
[ترجمه ترگمان]نقشه پاک سازی شهر، بچه شهردار بود
[ترجمه گوگل]برنامه ای برای پاکسازی شهرها، کودک شهردار بود

19. No single government agency is coordinating the cleanup effort.
[ترجمه ترگمان]هیچ نهاد دولتی در حال هماهنگ کردن تلاش های پاک سازی نیست
[ترجمه گوگل]هیچ آژانس دولتی هماهنگ کردن تلاش تمیز کردن نیست

20. For all practical purposes, the cleanup of the oil spill is complete.
[ترجمه ترگمان]برای تمام اهداف عملی تمیز کردن نشت نفت کامل است
[ترجمه گوگل]برای تمام اهداف عملی، پاکسازی نشت نفت کامل است

21. Russia sent two ships to help in the cleanup of the oil spill.
[ترجمه ترگمان]روسیه برای پاک سازی نشت نفت، دو کشتی اعزام کرده است
[ترجمه گوگل]روسیه دو کشتی برای کمک به پاکسازی نشت نفت فرستاد

22. The state embarked on a cleanup plan in 199 with money coming equally from taxpayers and the sugar farmers.
[ترجمه ترگمان]دولت در سال ۱۹۹ طرح پاک سازی را آغاز کرد و به همان اندازه از مالیات دهندگان و کشاورزان شکر درآمد داشت
[ترجمه گوگل]دولت در سال 199 برنامه پاکسازی را آغاز کرد که پولی به همان اندازه از مالیات دهندگان و کشاورزان شکر به دست می آمد

23. Cleanup crews, meanwhile, skimmed oil off the water and lowered the boom.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، خدمه Cleanup نفت را از آب دور کردند و جهش را پایین آوردند
[ترجمه گوگل]در عین حال، تیم های پاک سازی نفت از آب خارج شده و رونق را کاهش داده اند

24. Recently, the civic cleanup campaign in Dalian has been showcased in official newspapers and television broadcasts.
[ترجمه ترگمان]به تازگی، فعالیت های پاک سازی مدنی در دالیان در روزنامه های رسمی و برنامه های تلویزیونی به نمایش گذاشته شده است
[ترجمه گوگل]اخیرا کمپین پاکسازی مدنی در دالیان در روزنامه های رسمی و تلویزیون پخش شده است

25. Clear skies and light winds helped cleanup crews Sunday.
[ترجمه ترگمان]آسمان صاف و باده ای روشن در روز یکشنبه به تمیز کردن خدمه کمک کرد
[ترجمه گوگل]پاک کردن آسمان و نور باد کمک خدمه خدمه یکشنبه

26. The cleanup of the oil spill was helped by good weather and a lot of dumb luck.
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن نشت نفت به دلیل آب و هوای خوب و مقدار زیادی از بخت و اقبال خاموش کمک کرد
[ترجمه گوگل]تمیز کردن نشت نفت توسط آب و هوای خوب و شانس بسیار ناامید شد

27. He hopes to complete the cleanup, which began in August, by the end of the week.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که پاک سازی را تکمیل کند که در ماه اوت تا پایان هفته آغاز شد
[ترجمه گوگل]او امیدوار است تا تمیز کردن، که در ماه اوت آغاز شد، تا پایان هفته ادامه یابد

28. If the Giants pay for the cleanup, they will be leasing unimproved land, and the value will be lower.
[ترجمه ترگمان]اگر تیم Giants برای تمیز کردن را پرداخت کند، they زمین را اجاره می کنند، و ارزش پایین تر خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر غول ها برای تمیز کردن پرداخت می کنند، زمین های غیرقابل بهبودی را اجاره می کنند و ارزش آن کمتر خواهد بود

29. This book really has everything: extraction; cleanup; determination.
[ترجمه ترگمان]این کتاب واقعا همه چیز دارد: استخراج؛ تمیز کردن، اراده
[ترجمه گوگل]این کتاب واقعا همه چیز را استخراج می کند؛ پاک کردن؛ تصمیم گیری

پیشنهاد کاربران

اصلاحات - بهبود - آبادسازی

علاوه بر معانی فوق
عامیانه ) پول هنگفتی به جیب زدن، سود زیادی بردن
مثال،
He helped me clean up the joint activities
او بهم کرد تا از فعالیتهای مشترک پول زیادی به جیب بزنم.

مرتب کردن

رُفت و روب کردن
جارو پارو کردن

To wash and clean something from garbage , litter, messy things and. . . . . تمیز ، پاک و پاکسازی کردن

پاکسازی

پاکسازی و تصفیه

مرتب کردن. تمیز کردن. جیب زدن

to make a place clean & without pollution

در کتاب کانون زبان ایران به معنی مرتب کردن هست


پس از اتمام کار پاک و آمیزش کن

نظافت

تمیز کردن چیزی

مرتب کردن جایی
مانند اتاق و. . . .
همین کلمه درکتاب
Family and friends 1
هم هست 88

پاک کردن، تمیز کردن

?? Somebody gonna clean this up : کسی تمیزش میکنه ( کثیفیارو ) ؟
No amount of soap is gonna clean up that pig : هیچ صابونی این خوکو تمیز نمیکنه

تمیزکاری

پاکسازی - نظافت کاری

تفاوت CLEAN , CLEAN UP
UP باعث میشود فعل را کلی تر کند لذا در اینجا CLEAN به تنهایی یه معنی یک چیز مشخص است مثلا آب ریخته روی میز CLEAN میکنید ولی وقتی میخواید اشپزخونه یا کل خونه رو نظافت کنید از CLEAN UP ستفاده کنید
IF I say, "I am going to clean, " it means the same thing as, "I'm going to clean up. " It's mostly a colloquial thing


In some ways, adding the word "up" might imply a general and broad application of the action. I'm going to "clean up" probably means you're making your whole house clean, where saying I'm "cleaning" might lead to the question, "What? What are you cleaning?"

تمیزش کن، تمیز کردن

گاهی به معنای پاکسازی و حذف درختان استفاده می شه

جرم زدایی

Clean something up
تمیز کردن چیزی به طور کامل


کلمات دیگر: