bananas - معنی "bananas"

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) خل، غیرعادی

هیجان‌زده و دستپاچه، پراشتیاق

موز

• crazy, insane; wild about, excited about

1. bananas ripen after they are picked

موز پس از کنده شدن می رسد.

2. the bananas are three hundred tumans apiece

موز دانه ای سیصد تومان است.

3. he went bananas

از کوره دررفت.

4. to be bananas

1- ابله بودن،احمق بودن 2- خل بودن

5. to go bananas

(خودمانی) 1- با ابلهی و هیجان عمل کردن،هیجان زده و دستپاچه شدن 2- بسیار خشمگین شدن،از کوره در رفتن

6. a bunch of bananas

یک شاخه موز

7. a ship freighted with bananas

کشتی که موز بار آن شده است.

8. I can't eat bananas. They make me ill.

[ترجمه ترگمان] من نمیتونم موز بخورم مرا مریض می کنند
[ترجمه گوگل]من نمی توانم #39 ؛ موز بخورم آنها مرا بیمار می کنند

9. The truck was carrying a load of bananas.

[ترجمه ترگمان]کامیون حامل بار موز بود
[ترجمه گوگل]کامیون بار موز را حمل می کرد

10. They freighted the boat with bananas.

[ترجمه ترگمان]آن ها قایق را با موز در آغوش گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها قایق را با موز حمل کردند

11. Love is making you go bananas.

[ترجمه ترگمان]عشق باعث می شود که شما موز go
[ترجمه گوگل]عشق باعث می شود موز بروید

12. Those bananas aren't ripe yet - they're still green.

[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز سبز نیستند - هنوز سبز هستند
[ترجمه گوگل]آن موزها هنوز #39 نیستند ؛ هنوز #39 هستند ؛ هنوز سبز هستند

13. Mash the bananas to a pulp .

[ترجمه ترگمان]موز را به یک خمیر کاغذ تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]موزها را به صورت تفاله له کنید

14. How many bananas are in the basket?

[ترجمه ترگمان]چندتا موز تو سبد هستن؟
[ترجمه گوگل]چند موز در سبد است؟

15. The bananas have got all squashed up in the basket.

[ترجمه ترگمان]The توی سبد له شدن
[ترجمه گوگل]موزها همه را در سبد له کرده اند

موز🍌 . .
( میوه موز 🍌 )

a kind of fruit

It's babanas!احمقانه است، یه شوخیه

It is all bananas
شرایط خیلی سردرگم و گیج کننده هست

احمق بودن