کلمه جو
صفحه اصلی

finish with


1- تمام کردن، کامل کردن 2- قهر کردن با، قطع رابطه کردن با، کاری به کار کسی نداشتن

انگلیسی به فارسی

قهر کردن، قطع رابطه کردن


تکمیل کردن، تمام کردن


انگلیسی به انگلیسی

• end, terminate; stopped relations with

مترادف و متضاد

Put aside (break all relations with)


Complete; to complete use of or reject finally


جملات نمونه

1. My boyfriend was threatening to finish with me.
[ترجمه ترگمان]دوست پسرم داشت تهدید می کرد که کارم رو تموم کنه
[ترجمه گوگل]دوست پسر من تهدید به پایان دادن به من بود

2. So I told him I wanted to finish with him.
[ترجمه ترگمان] واسه همین بهش گفتم که میخوام باه اش تموم کنم
[ترجمه گوگل]بنابراین من به او گفتم می خواهم با او بروم

3. She should finish with him he treats her very badly.
[ترجمه ترگمان]باید باه اش تموم کنه با اون خیلی بد رفتار می کنه
[ترجمه گوگل]او باید با او به پایان برسد، او بسیار بد رفتار می کند

4. Set on a cool wash and finish with a short spin.
[ترجمه ترگمان]روی یک شستشوی سرد بگذارید و با یک چرخش کوتاه تمام شود
[ترجمه گوگل]روی یخچال خنک بگذارید و با یک چرخش کوتاه پایان دهید

5. To finish with, we'll listen to a few songs.
[ترجمه ترگمان]تا تمومش کنیم به چند تا آهنگ گوش میدیم
[ترجمه گوگل]برای پایان دادن به ما، به چند آهنگ گوش خواهیم داد

6. A good bottle of wine to finish with is the reward!
[ترجمه ترگمان]یک بطری شراب عالی که باید آن را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]یک بطری خوب از شراب برای به پایان رساندن پاداش است!

7. Six monologues and a comic song to finish with had the audience roaring with laughter.
[ترجمه ترگمان]شش صدا و یک ترانه فکاهی به پایان می رسید و تماشاگران از خنده ریسه می رفتند
[ترجمه گوگل]شش تکگلام و یک کمیک آهنگ برای پایان دادن به با مخاطبان سر و صدا با خنده

8. Finish with a matt pink-toned lipstick applied with a brush for more accuracy and softness.
[ترجمه ترگمان]با رژ گونه matt با ته رنگ صورتی و با برس برای دقت و نرمی بیشتر، تمام کنید
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک ریمل مات صورتی رنگ شده با یک قلم مو برای دقت و نرمی بیشتر

9. Finish with a piece of fresh fruit.
[ترجمه ترگمان]با یه تیکه میوه تازه تمومش کن
[ترجمه گوگل]پایان یک تکه میوه تازه

10. Kapil Dev bowled well to finish with figures of 3-2
[ترجمه ترگمان]Kapil در بازی با شکل های ۳ - ۲ به خوبی بازی کردند
[ترجمه گوگل]کاپیل دیو خوب به پایان رسید با ارقام 3-2

11. Or finish with trompe l'oeil painted murals.
[ترجمه ترگمان]و یا با trompe نقاشی های دیواری که نقاشی های دیواری را نقاشی کرده بودند به پایان برسد
[ترجمه گوگل]یا پایان دادن به نقاشی های نقاشی شده توسط trompe l'oeil

12. Pass through a muslin cloth and finish with the butter.
[ترجمه ترگمان]از میان یک پارچه ابریشمی رد شد و کره را تمام کرد
[ترجمه گوگل]از پارچه مسلمان عبور کنید و با کره بریزید

13. The harder parts gave a much more satisfactory finish with clean shiny cutter marks even in the interlocking grain.
[ترجمه ترگمان]قطعات سخت تر کار بسیار رضایت بخشی را با علامت های برق آبی تمیز و صیقلی که حتی در دانه خشکی متصل شده بود، به پایان رساندند
[ترجمه گوگل]قطعات سخت تر به پایان رسیده بسیار بیشتر با علامت های براق تمیز براق حتی در دانه اتصال

14. Finish with a sprinkling of parmesan.
[ترجمه ترگمان] با یه بطری parmesan تموم کن
[ترجمه گوگل]پایان دادن به یک نمک زده از پارمسان

پیشنهاد کاربران

دیگر به چیزی نیاز نداشتن

کار کسی با چیزی تمام شدن
Could I see the newspaper when you finish with it : وقتی کارت با روزنامه تموم شد می تونم ببینمش؟

تمام کردن با، به هم زدن با
When I finish with him he'll be sorry : وقتی باهاش تموم کنم/باهاش به هم بزنم پشیمون میشه

کار کسی را تمام کردن با
finished the horse with a bullet : با یه گلوله کار اسب رو تموم کرد

پایان یافتن/گرفتن با، به پایان/انتها رسیدن با
a story that finishes with a twist : داستانی که با تغییری ناگهانی پایان می گیره
we finish with a world of duplicate cities : ما با جهانی از شهرهای همسان به انتها می رسیم

به پایان رساندن


کلمات دیگر: