کلمه جو
صفحه اصلی

lockstep


معنی : قدم اهسته
معانی دیگر : نظ، پیشروی افراد پشت سر یکدیگر، (ارتش - قدم رو) پابه پا راه رفتن، قدم رو همگام (مثلا هنگام رژه)

انگلیسی به فارسی

(نظامی) پیشروی افراد پشت سر یکدیگر، قدم آهسته


قفل، قدم اهسته


انگلیسی به انگلیسی

• marching style in which soldiers are very close to one another so that each soldier's steps correspond exactly to the those of the soldier preceding him; any rigid or inflexible procedure
rigid, inflexible, not open to change
marching style in which soldiers are very close to one another so that each soldier's steps correspond exactly to the those of the soldier preceding him; any rigid or inflexible procedure

اسم ( noun )
(1) تعریف: a way of marching extremely close together and precisely in unison so that marchers' legs do not collide with the legs of those in front of them.

(2) تعریف: a condition of following a routine procedure precisely and mindlessly.

مترادف و متضاد

قدم اهسته (اسم)
goose step, lockstep, trudge

جملات نمونه

1. What else could this lockstep be but a channel for guilt?
[ترجمه ترگمان]چه چیز دیگه ای میتونه باشه جز یه کانال برای عذاب وجدان؟
[ترجمه گوگل]چه چیز دیگری می تواند این قفل باشد اما یک کانال برای گناه؟

2. Skies darken, in lockstep with Sampras' mood.
[ترجمه ترگمان]Skies تیره و تار می شود، با خلق و خوی Sampras
[ترجمه گوگل]آسمان تاریک است، در قفل با خلق و خوی Sampras

3. If both are in lockstep mentally, it will be a long, exhausting struggle.
[ترجمه ترگمان]اگر هر دو در ذهن lockstep باشند، یک مبارزه طولانی و خسته کننده خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر هر دوی اینها به صورت ذهنی به صورت قفل شده باشند، یک مبارزه طولانی و خسته کننده خواهد بود

4. The union's support had been in lockstep for years.
[ترجمه ترگمان]حمایت این اتحادیه از سال ها پیش در lockstep بوده است
[ترجمه گوگل]پشتیبانی اتحادیه در سالهای گذشته به صورت قفل شده بود

5. In 2004 social conservatives marched in lockstep behind a triumphant Republican Party.
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۴، محافظه کاران اجتماعی در lockstep پشت یک حزب جمهوری خواه پیروز راهپیمایی کردند
[ترجمه گوگل]در سال 2004، محافظه کاران اجتماعی به دنبال یک پیروزی حزب جمهوری خواه بودند

6. Hayworth is one of the many first-term Republican foot soldiers who proudly fall into lockstep behind Rep.
[ترجمه ترگمان]Hayworth یکی از اولین سربازان پیاده جمهوری خواهان است که با افتخار به lockstep پشت نماینده مجلس سقوط کرد
[ترجمه گوگل]هیورث یکی از سربازان پا نخستین جمهوری خواه جمهوری خواه است که با افتخار به سمت قفل پشت سر Rep

7. The prisoner's ankles were so chained together that they could only march in lockstep.
[ترجمه ترگمان]ساق پاهای زندانی چنان به هم زنجیر شده بودند که فقط می توانستند در lockstep قدم بزنند
[ترجمه گوگل]مچ دست زندانیان با هم به هم چسبیده بودند که فقط می توانستند در قفل راهپیمایی کنند

8. The coffin was carried by six soldiers walking in lockstep .
[ترجمه ترگمان]این تابوت را شش سرباز پیاده در lockstep حمل کردند
[ترجمه گوگل]این تابوت توسط شش سرباز به راه افتاد

9. The first is a pair of planets, each about the mass of Jupiter, that whirl around their home star 15 light-years from Earth in perfect lockstep.
[ترجمه ترگمان]اولی یک جفت سیاره است که هر یک در حدود جرم مشتری است، که در حدود ۱۵ سال نوری از زمین به دور خود می چرخد
[ترجمه گوگل]اولین جفت سیاره است که هر کدام در مورد جرم مشتری است که ستارگان خانه خود را در 15 سال نوری از زمین در فاصله ای کامل حرکت می دهند

10. THE mood of executives at retail firms normally moves in lockstep with that of their customers.
[ترجمه ترگمان]روحیه مدیران در شرکت های خرده فروشی به طور معمول با مشتریان خود در ارتباط است
[ترجمه گوگل]خلق مدیران در بنگاه های خرده فروشی به طور معمول با مشتریان خود حرکت می کند

11. Second, the most common student groupings in oral lesson are lockstep, pair work and group work.
[ترجمه ترگمان]دوم، رایج ترین گروه دانشجویی در کلاس شفاهی lockstep، کار جفت و کار گروهی است
[ترجمه گوگل]دوم، شایع ترین گروه بندی دانش آموزان در درس شفاهی، عبارتند از قفل کردن، کار جفت و کار گروهی

پیشنهاد کاربران

همگام بودن با - هماهنگ بودن با

علوم نظامی: غیر قابل انعطاف

۱. نزدیک به یکدیگر راهپیمایی کردن
۲. تبعیت کردن و تقلید کردن از عمل و رفتار کسی

در علوم ریاضی و آمار: بسته - گام ، محدود ، قفل
مثال: فواصل بسته - گام ( lock - step measures )


کلمات دیگر: