1. I'd been through the trauma of losing a house.
[ترجمه ترگمان]من به خاطر از دست دادن یه خونه از دست داده بودم
[ترجمه گوگل]من از طریق تروما از دست دادن یک خانه خسته شده ام
2. He confronted his childhood trauma and tried to exorcise the pain.
[ترجمه ترگمان]او با ضربه روحی دوران کودکی اش روبرو شد و تلاش کرد که درد را از خود براند
[ترجمه گوگل]او با آسیب های دوران کودکی مواجه شد و سعی کرد درد را تحمل کند
3. Counselling is helping him work through this trauma.
[ترجمه ترگمان]مشاوره مشاوره به او کمک می کند تا از طریق این آسیب کار کند
[ترجمه گوگل]مشاوره به او کمک می کند تا از طریق این تروما کار کند
4. The trauma of divorce can often be healed by successful remarriage.
[ترجمه ترگمان]پس از ازدواج مجدد موفق، آسیب ناشی از طلاق را می توان درمان کرد
[ترجمه گوگل]طلاق تروماتیک اغلب می تواند با بازخوانی موفقیت آمیز بهبود یابد
5. The children showed no signs of trauma after their ordeal.
[ترجمه ترگمان]بچه ها هیچ نشانه ای از ضربه روحی بعد از ordeal نشان ندادند
[ترجمه گوگل]کودکان پس از اعمال جراحی، علائم تروما را نشان ندادند
6. The officers are claiming compensation for trauma after the disaster.
[ترجمه ترگمان]افسران در حال مطالبه غرامت برای ضربه روحی بعد از حادثه هستند
[ترجمه گوگل]افسران پس از فاجعه تقاضای جبران خسارت می کنند
7. The patient suffered severe brain trauma.
[ترجمه ترگمان]بیمار دچار ضربه مغزی شدید شد
[ترجمه گوگل]بیمار دچار آسیب شدید مغزی شد
8. Amnesia can be caused by emotional trauma.
[ترجمه ترگمان]فراموشی میتونه به خاطر ضربه روحی باشه
[ترجمه گوگل]آمنیازیایی می تواند به علت آسیب های عاطفی ایجاد شود
9. Trauma at birth may also play some part in forming the newborn infant's predisposition to develop the disorder.
[ترجمه ترگمان]ضربه به تولد نیز ممکن است نقشی در تشکیل استعداد نوزاد در نوزاد ایفا کند تا این اختلال ایجاد شود
[ترجمه گوگل]تروما در هنگام تولد نیز ممکن است نقش مهمی در شکل گیری استعداد نوزاد تازه متولد شده برای توسعه اختلال ایجاد کند
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. Not everyone is prepared for such trauma, even though studies show that stocks outperform other investments, in the long run.
[ترجمه ترگمان]همه برای چنین ضربه آماده نیستند، حتی اگر مطالعات نشان دهند که سهام نسبت به سایر سرمایه گذاری ها، در دراز مدت، عملکرد بهتری دارند
[ترجمه گوگل]هرچیز برای چنین ترومای آماده نیست، هرچند مطالعات نشان می دهد که سهام در طولانی مدت از سرمایه گذاری های دیگر فراتر رفته است
12. This has caused major trauma to the Bronson-Grijalva relationship.
[ترجمه ترگمان]این باعث آسیب جدی به رابطه Bronson - Grijalva شده است
[ترجمه گوگل]این باعث شد تا ضربات بزرگی به رابطه Bronson-Grijalva شود
13. The scale of the trauma is perhaps still too great to be dwelt upon for long.
[ترجمه ترگمان]میزان ضربه روحی شاید هنوز خیلی بزرگ باشد که مدت زیادی در آن سکونت داشته باشد
[ترجمه گوگل]مقیاس آسیب های احتمالی شاید خیلی طول بکشد
14. We in trauma are much more in touch with the problem because we see its product.
[ترجمه ترگمان]ما در ضربه روحی بسیار بیشتر در ارتباط با این مشکل هستیم زیرا محصول آن را می بینیم
[ترجمه گوگل]ما در معرض تروما با مشکل مواجه هستیم، زیرا ما محصولش را می بینیم
15. Earnhardt, 4 died of head trauma during the final lap of last Sunday's Daytona 500.
[ترجمه ترگمان]Earnhardt، ۴ نفر براثر ضربه روحی در طول دور نهایی of s در روز یکشنبه گذشته جان خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]Earnhardt، 4 در اثر ترومای سر در طول لندن آخر هفته گذشته روز پنج شنبه فوت کرد