کلمه جو
صفحه اصلی

uneventfully

انگلیسی به فارسی

بدون وقفه


انگلیسی به انگلیسی

• in an uneventful manner

جملات نمونه

1. The five years at that school passed fairly uneventfully.
[ترجمه ترگمان]پنج سالی که در آن مدرسه به طور منصفانه گذشت
[ترجمه گوگل]پنج سال در آن مدرسه به طور ناگهانی گذشت

2. This decade has passed uneventfully.
[ترجمه ترگمان]این دهه از uneventfully گذشته است
[ترجمه گوگل]این دهه بدون وقفه گذشت

3. Dissection of the gallbladder was concluded uneventfully, but during removal through the umbilical incision the specimen ruptured.
[ترجمه ترگمان]Dissection از کیسه صفرا به پایان رسید، اما در هنگام برداشت از طریق برش umbilical، نمونه از بین رفت
[ترجمه گوگل]انسداد کیسه صفرا به طور ناگهانی اتفاق افتاد، اما در طی برداشتن از طریق برش ناف، نمونه انفجار یافت

4. The days passed uneventfully.
[ترجمه ترگمان]روزها می گذشت
[ترجمه گوگل]روزها بدون وقفه گذشتند

5. The day passed uneventfully.
[ترجمه ترگمان]روز گذشت
[ترجمه گوگل]روز بدون وقفه گذشت

6. The flight proceeded uneventfully, in visual contact with the ground, until the aircraft approached Keswick.
[ترجمه ترگمان]این پرواز با تماس چشمی با زمین به سمت کسیک رفت تا اینکه هواپیما به کسیک رسید
[ترجمه گوگل]پرواز به صورت ناگهانی، در تماس بصری با زمین، تا زمانی که هواپیما به کزویک نزدیک شد، ادامه داشت

7. The autumn and winter passed uneventfully.
[ترجمه ترگمان]پاییز و زمستان از راه رسید
[ترجمه گوگل]پاییز و زمستان بدون وقفه گذشت

8. The two patients recovered fully and uneventfully.
[ترجمه ترگمان]دو بیمار کاملا آزاد شدند
[ترجمه گوگل]این دو بیمار به طور کامل و بدون هیچ مشکلی بهبود یافتند

9. Results All the 48 patients healed uneventfully, ipsilateral alar base, concave columella skew, lower-nose deformity has been well corrected.
[ترجمه ترگمان]نتایج همه ۴۸ بیمار بهبود یافته uneventfully، ipsilateral alar،، انحراف columella concave، نقص بینی پایین را خوب اصلاح کرده است
[ترجمه گوگل]نتایج: همه 48 بیمار بدون عارضه زخم، پایه ی آلوئه ی سمت راست، انقباض کولملا، نازک بینی، به خوبی اصلاح شده اند

10. The initial deployment ended uneventfully at Arshaan just before noon the next day.
[ترجمه ترگمان]استقرار اولیه در Arshaan درست قبل از ظهر روز بعد به پایان رسید
[ترجمه گوگل]استقرار اولیه قبل از ظهر در روز بعد به طور ناگهانی به آرشاوین پایان یافت

11. Endures a while uneventfully, back a step of boundless!
[ترجمه ترگمان]پس از چند ثانیه به عقب نگاه کرد
[ترجمه گوگل]مدتی طول می کشد، یک گام بی حد و حصر!

12. Wound heals uneventfully soon after pulling off the cannulate.
[ترجمه ترگمان]پس از این که cannulate را از بین ببریم شفا دهنده بیماری را شفا میده
[ترجمه گوگل]زخم پس از کشیدن کانولا به زود متوجه می شود

13. The space shuttle landed uneventfully.
[ترجمه ترگمان]شاتل فضایی فرود آمد
[ترجمه گوگل]شاتل فضایی به طور ناگهانی فرود آمد

14. Years rolled by uneventfully.
[ترجمه ترگمان]سال ها در uneventfully غلتید
[ترجمه گوگل]سالها بدون وقفه رانده شد

پیشنهاد کاربران

به شکل عادی، بدون هیچ اتفاقی، بدون هیچ حادثه ای

به طور عادی


کلمات دیگر: