کلمه جو
صفحه اصلی

exodus


معنی : مهاجرت، خروج، مهاجرت دسته جمعی، سفرخروج
معانی دیگر : هجرت، برون روی (به ویژه برون رفت دسته ای بزرگ)، (e بزرگ - با: the) خروج قوم یهود از مصر، مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به کنعان

انگلیسی به فارسی

مهاجرت بنی‌اسرائیل از مصر به کنعان، خروج، مهاجرت، مهاجرت دسته‌جمعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a departure, usu. of a great number of people.
متضاد: influx
مشابه: departure, diaspora, emigration, evacuation, flight, hegira, migration

- The lack of jobs in the north caused an exodus to the south.
[ترجمه ترگمان] کمبود شغل در شمال باعث مهاجرت به سمت جنوب شد
[ترجمه گوگل] کمبود شغل در شمال منجر به خروج به جنوب شد

(2) تعریف: (cap.) the departure of the ancient Israelites from Egypt, where they had been enslaved.

- The Passover story tells of the Exodus from Egypt.
[ترجمه ترگمان] داستان عید پاک از خروج از مصر حکایت دارد
[ترجمه گوگل] داستان عید فصح درباره خروج از مصر می گوید

(3) تعریف: (cap.) the second book of the Old Testament, which contains an account of this episode.

- The story of the escape of the Israelites is told in Exodus.
[ترجمه ترگمان] داستان فرار اسرائیلیان در سفر خروج گفته می شود
[ترجمه گوگل] داستان فرار از اسرائیل در Exodus گفته شده است

• second book of the old testament (contains the account of the departure of the israelites from egypt); israelites' departure from egypt
mass departure or emigration
when there is an exodus, a lot of people leave a place together.

مترادف و متضاد

مهاجرت (اسم)
flight, colonization, emigration, exodus, expatriation, out-migration

خروج (اسم)
emersion, emergence, exhaust, outgo, exodus, transpiration, egress, exit, egression

مهاجرت دسته جمعی (اسم)
exodus

سفر خروج (اسم)
exodus

leaving


Synonyms: departure, egress, egression, emigration, evacuation, exit, exiting, flight, going out, journey, migration, offgoing, retirement, retreat, withdrawal


Antonyms: arrival, entrance


جملات نمونه

the exodus of refugees from Cuba

خروج پناهندگان از کوبا


1. the exodus of refugees from cuba
خروج پناهندگان از کوبا

2. A massive exodus of doctors is forcing the government to recruit from abroad.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت گسترده پزشکان دولت را مجبور می کند تا از خارج استخدام کند
[ترجمه گوگل]خروج عظیم پزشکان مجبور شده است دولت را از خارج از کشور استخدام کند

3. There has been a mass exodus of workers from the villages to the towns.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت دسته جمعی کارگران از روستاها به شهرها آغاز شده است
[ترجمه گوگل]کارگران از روستاها به شهرها رفته اند

4. There is always an exodus to the coast at holiday times.
[ترجمه ترگمان]در زمان های تعطیلات همیشه مهاجرت به ساحل وجود دارد
[ترجمه گوگل]همیشه در ساعات تعطیلات به ساحل می رویم

5. I joined the mass exodus for drinks during the interval.
[ترجمه ترگمان]در طول این فاصله به مهاجرت دسته جمعی برای نوشیدنی ملحق شدم
[ترجمه گوگل]من در طول بازه به خروج تودهای برای نوشیدنی ها پیوستم

6. The most recent exodus followed a June 2eruption that killed 10 people and left nine missing and believed dead.
[ترجمه ترگمان]آخرین مهاجرت دسته جمعی در روز ۲ ژوئن رخ داد که منجر به کشته شدن ۱۰ نفر و کشته شدن نه نفر و کشته شدن ۹ تن شد
[ترجمه گوگل]آخرین اخراج پس از یک خرداد ماه ژوئن به قتل رسید که 10 نفر را کشت و 9 نفر را از دست دادند و اعتقاد داشتند که مرده اند

7. The Monday morning exodus to the Highlands was on.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت صبح دوشنبه به هایلند رها شده بود
[ترجمه گوگل]صبح روز دوشنبه صعود به ارتفاعات بود

8. The island is facing a mass exodus of its young people.
[ترجمه ترگمان]این جزیره با مهاجرت دسته جمعی مردم آن مواجه است
[ترجمه گوگل]این جزیره با خروج جمعی جوانان روبرو است

9. The gift of manna in Exodus 16 is pure miracle.
[ترجمه ترگمان]نعمت این نعمت در سفر خروج ۱۶ معجزه محض است
[ترجمه گوگل]هدیه مانا در خروج 16 معجزه خالص است

10. There will be an exodus south of the border for this autumn date.
[ترجمه ترگمان]این تاریخ پاییز، مهاجرت به سوی جنوب آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]برای این تاریخ پاییز، خروج در جنوب مرز وجود خواهد داشت

11. The wholesale exodus of untouchables from Hinduism would for ever blacken the conscience of Hindus without benefit to Untouchables.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت دسته جمعی of از هندوها، تا به حال، وجدان هندوها را بدون اینکه برای نجس ها سود ببرند، بدنام می کنند
[ترجمه گوگل]خروج عمده غیرمستقیم از هندوئیسم، تا کنون، وجدان هندوها را بدون هیچ مزایایی به غیرقابل قبول شدن، می دهد

12. The social and economic consequences of mass exodus for the countries receiving those affected will be examined.
[ترجمه ترگمان]پیامدهای اجتماعی و اقتصادی مهاجرت دسته جمعی برای کشورهایی که این افراد آسیب دیده را دریافت می کنند مورد بررسی قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]پیامدهای اجتماعی و اقتصادی خروج تودهای برای کشورهایی که تحت تأثیر آن قرار گرفته اند مورد بررسی قرار خواهد گرفت

13. An exodus from California is by no means inevitable.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت از کالیفرنیا به هیچ وجه اجتناب ناپذیر نیست
[ترجمه گوگل]خروج از کالیفرنیا به هیچ وجه اجتناب ناپذیر است

14. There would be a mass exodus of people, a meltdown of the financial system, a city torn apart.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت دسته جمعی مردم، ذوب شدن سیستم مالی، شهری که از هم جدا شده است وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]یک خروج جمعی از مردم وجود خواهد داشت، یک بحران نظام مالی، یک شهر از بین می رود

15. Like Israelites after the exodus, the liberated slaves saw themselves free to live in the Promised Land.
[ترجمه ترگمان]همانند اسرائیلی ها پس از مهاجرت، بردگان آزاد شده خود را آزاد دیدند که در سرزمین موعود زندگی کنند
[ترجمه گوگل]برده های آزادیخواه، مانند اسرائیل پس از خروج، خود را آزاد کردند که در سرزمین موعود زندگی کنند

پیشنهاد کاربران

به هواداران گروه کره ای اکسو نیز گفته میشود

Exodus
سِفر خُروج یا شِموت ( به عبری: שְׁמוֹת ) دومین کتابِ کتاب مقدس است که داستان خروج بنی اسرائیل از مصر با هدایت موسی را نقل می کند.

مهاجرت، خروج دسته جمعی ( مثلا از سالن تئاتر، سینما، ورزشگاه. . . )


کلمات دیگر: