کلمه جو
صفحه اصلی

masterfully


آمرانه، بطور تحکم آمیز، ریاست مابانه، خود سرانه

انگلیسی به فارسی

با استادی


انگلیسی به انگلیسی

• in masterful way, with command; skillfully, expertly

جملات نمونه

1. in his paintings, he masterfully captures the beauty of spring
او در نقاشی های خود زیبایی بهار را استادانه مجسم می کند.

2. the novelist has drawn his characters masterfully
رمان نویس شخصیت های (داستان) خود را با استادی ترسیم کرده است.

3. He took her arm masterfully and led her away.
[ترجمه ترگمان]او دستش را محکم گرفت و او را به کناری برد
[ترجمه گوگل]او بازویش را با استعداد به دست آورد و او را دور برد

4. Jack strode masterfully into the room.
[ترجمه ترگمان]جک با گام های بلند به داخل اتاق رفت
[ترجمه گوگل]جک استادانه به اتاق رفت

5. The young boy played the violin sonata masterfully.
[ترجمه ترگمان]پسر جوان به طور استادانه، سونات ویولن را می نواخت
[ترجمه گوگل]پسر جوان استادانه سونات ویولون را بازی کرد

6. Masterfully, in that moment, Pennington shades Peter's love innocent rather than tawdry.
[ترجمه ترگمان]Masterfully، در آن لحظه، عشق پیتر بی گناه بیش از حد معمول است
[ترجمه گوگل]مفتضحانه، در آن لحظه، پنینگتون سایه های پیتر عشق را بی گناه به جای تودار

7. Leather abounds, masterfully tortured into submission, as in a zippered sheath with fox sleeves latticed by an elaborate harness.
[ترجمه ترگمان]محصولات چرمی خیلی استادانه در حال تسلیم شدن بودند، مثل غلاف zippered با آستین روباه و یک مهار استادانه
[ترجمه گوگل]چرم فراوان است، به طرز شگفت انگیزی شکنجه شده است، مانند یک غلاف روبنده با روکش روباه که توسط یک مهاربندی دقیق استفاده می شود

8. But Buffett usually plays the odds masterfully and now says risk is grossly overpriced.
[ترجمه ترگمان]اما بافت معمولا با masterfully استادانه بازی می کند و حالا می گوید که ریسک گران است
[ترجمه گوگل]اما بوفت معمولا به طور استراتژیک شانس بازی می کند و اکنون می گوید خطر به شدت بیش از حد است

9. The figure's emotional state is masterfully inscribed in the very forms of his body.
[ترجمه ترگمان]وضعیت عاطفی این فرد استادانه در شکل بدن او حکاکی شده است
[ترجمه گوگل]حالت احساسی این شخصیت به شدت در اشکال مختلف بدن او ثبت شده است

10. But Utzon masterfully exploited the site as nobody else could.
[ترجمه ترگمان]اما Utzon استادانه از این مکان به عنوان کس دیگری سو استفاده کرده بود
[ترجمه گوگل]اما Utzon به شدت از این سایت به عنوان هیچکس دیگری استفاده نکرد

11. Sarris masterfully depicts the cultural gulf between traditionalists and the questions from the Stanford students.
[ترجمه ترگمان]Sarris استادانه فاصله فرهنگی بین سنت گرایان و سوالات دانشجویان استنفورد را به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]ساریس به طور استثنائی خلیج فرهنگی بین سنت گرایان و سوالات دانشجویان استنفورد را نشان می دهد

12. Mr. A finished the sketch not only effortlessly but also masterfully.
[ترجمه ترگمان]اقای ویزلی تصویر را به پایان رساند نه فقط به زحمت بلکه خیلی استادانه طراحی کرد
[ترجمه گوگل]آقای A این طرح را نه تنها به زحمت بلکه با استعداد هم انجام داد

13. There may now be several fire-eating piano virtuosos who can execute the original notes, but few can liberate the prophetic music they contain as masterfully as Janice Weber does here.
[ترجمه ترگمان]ممکن است در حال حاضر چندین استاد پیانو که می توانند یادداشت های اصلی را اجرا کنند، وجود داشته باشد، اما تعداد کمی از آن ها می توانند موسیقی پیش گویی را که در این جا استادانه انجام شده، آزاد کنند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ممکن است چند فینفسه پیانو آتش زدن وجود داشته باشد که می توانند یادداشت های اصلی را اجرا کنند، اما بعضی از آنها می توانند موسیقی های نبوی را که به صورت استادانه به عنوان جانیس وبر در اینجا حضور دارند، آزاد کنند

14. Another noteworthy part of the Facebook story is how they masterfully handled the VC financing process, limiting the amount of equity dilution to the founders.
[ترجمه ترگمان]نکته قابل توجه دیگر داستان فیس بوک این است که چگونه آن ها استادانه فرآیند تامین مالی معاون را اداره می کنند، و میزان رقیق سازی دارایی به بنیانگذاران را محدود می کنند
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از بخش قابل توجهی از داستان فیس بوک این است که چگونه آنها به شدت با فرایند تأمین مالی VC کار می کنند، محدود کردن مقدار رقت سهام به بنیانگذاران

پیشنهاد کاربران

استادانه

Master. . . ارباب

ماهرانه

In strong way

رییس بازی

dominating; self - willed; imperious . 1
having or showing the qualities of a master ; authoritative ; powerful 2
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎


کلمات دیگر: