1. If you're constipated you should eat more roughage.
[ترجمه ترگمان]اگه یبوست داری باید بیشتر بخوری
[ترجمه گوگل]اگر شما مبتلا به یبوست هستید باید مواد غذایی بیشتری مصرف کنید
2. This kind of food is constipating.
[ترجمه علی جادری] این نوع غذا باعث یبوست می شود .
[ترجمه ترگمان]این نوع غذا constipating است
[ترجمه گوگل]این نوع غذا متابولیسم است
3. If you ate more fibre you wouldn't get constipated.
[ترجمه ترگمان]اگه مقدار بیشتری مصرف کنی، یبوست پیدا نمی کنی
[ترجمه گوگل]اگر فیبر بیشتر بخورید، یبوست نخواهید گرفت
4. If you're constipated you may need a laxative.
[ترجمه ترگمان]اگه یبوست داری ممکنه به یه ملین نیاز داشته باشی
[ترجمه گوگل]اگر مبتلا به یبوست هستید، ممکن است نیاز به یک ملین باشد
5. A person who is constipated may also be incontinent of faeces because there is leaking around the hard mass.
[ترجمه ترگمان]کسی که constipated است ممکن است incontinent از مدفوع باشد، زیرا در اطراف توده hard چکه می کند
[ترجمه گوگل]فرد مبتلا به یبوست نیز ممکن است از مدفوع بیضه جلوگیری کند چرا که در اطراف توده سخت قرار دارد
6. The baby is constipated.
[ترجمه ترگمان]بچه یبوست داره
[ترجمه گوگل]کودک مبتلا به یبوست است
7. Tick advanced on his prey cowering constipated against the wall.
[ترجمه ترگمان]باد به شکارش چسبیده به دیوار چسبیده به دیوار
[ترجمه گوگل]تیک پیشرفت در سقوط طعمه خود را در برابر دیواره یبوست
8. I constipate very easily so I can't eat eggs.
[ترجمه علی جادری] من خیلی راحت دچار یبوست می شوم , بنابراین نمی توانم تخم مرغ بخورم .
[ترجمه ترگمان]من خیلی زود جریمه شدم تا بتونم تخم مرغ بخورم
[ترجمه گوگل]من خیلی راحت آب بند می کنم، بنابراین نمی توانم تخم مرغ را بخورم
9. These foods tend to constipate you.
[ترجمه ترگمان]این غذاها تمایل دارند که شما را کنترل کنند
[ترجمه گوگل]این غذاها به شما متصل می شوند
10. You should eat more fibre and fruit if you are constipated.
[ترجمه ترگمان]اگه یبوست داشته باشی باید مقدار بیشتری میوه و میوه بخوری
[ترجمه گوگل]اگر مبتلا به یبوست هستید، باید فیبر و میوه بیشتری بخورید
11. Seven patients had one or more episodes of partial or complete large bowel obstruction and four others were constipated.
[ترجمه ترگمان]هفت بیمار یک یا چند قسمت از روده (یا چند قسمت)مفصل روده یا چهار قسمت دیگر را داشتند و ۴ بیمار دیگر زخمی شدند
[ترجمه گوگل]هفت بیمار یک یا چند قسمت از انسداد روده بزرگ یا کامل داشتند و چهار نفر دیگر مبتلا به یبوست بودند
12. He recites Rachel's name and reads out sentences constructed by a constipated computer.
[ترجمه ترگمان]او نام ریچل را می خواند و جملات ساخته شده توسط کامپیوتر constipated را می خواند
[ترجمه گوگل]او نام راشل را خوانده و جملاتی را که توسط یک کامپیوتر مبتلا به یبوست ساخته شده است می خوانند
13. He used to practise heading, flicking the ball from wall to wall, as he sat there, a constipated schoolboy.
[ترجمه ترگمان]همان طور که آنجا نشسته بود، توپ را از دیوار به دیوار می زد، همان طور که آنجا نشسته بود، یک شاگرد مدرسه ای
[ترجمه گوگل]او برای تمرین کردن، با حرکت دادن توپ از دیوار به دیوار، به عنوان او آنجا نشسته بود، یک مدرسه ی یبوست
14. They have also, it must be admitted, sometimes floundered and fumbled like ten-thumbed, hammer-footed, constipated, sexless oafs.
[ترجمه ترگمان]همچنین باید اعتراف کرد، گاهی با لکنت زبان و کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال به دنبال ده - انگشت کوچک، hammer، constipated و sexless
[ترجمه گوگل]آنها همچنین باید پذیرفته شوند، گاهی اوقات سرگردان و گول زدن مانند ده انگشت کوچک، چکش، انگشتان پا، یبوست، و غیره