کلمه جو
صفحه اصلی

it goes without saying

انگلیسی به انگلیسی

• it is taken for granted, needless to say, it is obvious that

جملات نمونه

1. It goes without saying.
[ترجمه کاربر] بدیهی است، واضح است
[ترجمه ترگمان] بدون گفتن ادامه داره
[ترجمه گوگل]بدون شک

2. It goes without saying that health is above wealth.
[ترجمه کاربر] بدیهی ( واضح ) است که علم بالاترازثروت است.
[ترجمه کاربر] بدیهی ( واضح ) است که سلامتی ، مهمترازثروت است.
[ترجمه ترگمان]بدون گفتن این که سلامت بالاتر از ثروت است، می رود
[ترجمه گوگل]بدون شک می گوید که سلامت بالاتر از ثروت است

3. Of course, it goes without saying that you'll be paid for the extra hours you work.
[ترجمه نسرین صحتی] همونطور که میدونی برای ساعت های اضافه ای که کار میکنی بهت پرداخت میشه
[ترجمه ترگمان]البته، بدون این که به تو بگویم که برای ساعات اضافی کار خواهی کرد
[ترجمه گوگل]البته، بدون شک می گوید که شما برای ساعتهای اضافی کار می کنید

4. Of course I'll visit you in hospital. It goes without saying!
[ترجمه ترگمان]البته که در بیمارستان به شما سر می زنم ! بدون گفتن ادامه داره
[ترجمه گوگل]البته من به بیمارستان میروم این بدون گفتن است!

5. It goes without saying that I'll help you.
[ترجمه عبد الله صدوقی] ناگفته نماندکه من به شما کمک خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]بدون گفتن این که من به تو کمک خواهم کرد
[ترجمه گوگل]بدون شک می توانم به شما کمک کنم

6. The Internet, too, it goes without saying, is a good source of information.
[ترجمه ترگمان]اینترنت نیز بدون این که بگوید، منبع خوبی از اطلاعات است
[ترجمه گوگل]اینترنت هم همین طور است، منبع خوبی از اطلاعات است

7. It goes without saying that we have the right to refute them publicly.
[ترجمه ترگمان]بدون گفتن این حرف، ما حق داریم آن ها را علنا رد کنیم
[ترجمه گوگل]بدون شک می توان گفت که ما حق داریم آنها را به صورت عمومی رد کنیم

8. It goes without saying that if someone has lung problems they should not smoke.
[ترجمه ترگمان]لازم به گفتن نیست که اگر کسی مشکلات ریوی داشته باشد، نباید سیگار بکشد
[ترجمه گوگل]بدون تردید است که اگر کسی مشکلات ریه داشته باشد، نباید سیگار بکشد

9. It goes without saying - be very careful.
[ترجمه ترگمان] بدون اینکه بگم خیلی مراقب باش
[ترجمه گوگل]بدون شک بسیار مراقب باشید

10. And it goes without saying that Wild is a Lisztian of the finest order.
[ترجمه ترگمان]و بدون این که بگوییم وحشی، Lisztian از بهترین نظم است
[ترجمه گوگل]و بدون شک می گوید ویله Lisztian از بهترین است

11. It goes without saying that any infringements of these new restrictions will imperil what is already an extremely sensitive access agreement.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که هرگونه نقض این محدودیت های جدید، آنچه که در حال حاضر یک توافق نامه دسترسی بسیار حساس است را به خطر خواهد انداخت
[ترجمه گوگل]بدون شک می توان گفت هرگونه نقض این محدودیت های جدید، همان چیزی است که در حال حاضر یک توافقنامه دسترسی بسیار حساس است

12. It goes without saying that the definition has been responsible for a major literature.
[ترجمه ترگمان]بدون گفتن این که تعریف مسیول یک مقاله اصلی بوده است، می رود
[ترجمه گوگل]بدون شک می توان گفت که تعریف مسئولیت اصلی ادبیات است

13. It goes without saying that you should never have more children than you have car windows. Erma Bombeck
[ترجمه ترگمان]بدون گفتن این که شما هرگز نباید کودکان بیشتری نسبت به پنجره های اتومبیل داشته باشید Erma Bombeck
[ترجمه گوگل]بدون شک می توان گفت کودک شما هرگز نباید فرزندان بیشتری داشته باشد ارما بمبیک

14. "It goes without saying" is a direct translation from French.
[ترجمه ترگمان]این ترجمه بدون گفتن \" ترجمه مستقیم از طرف فرانسه است
[ترجمه گوگل]'بدون شک' ترجمه مستقیم از فرانسه است

15. Concentrated, clear meat juice, must, it goes without saying, be added.
[ترجمه ترگمان]باید اضافه کرد که غلیظ، آب شفاف، باید بدون حرف زدن ادامه پیدا کند
[ترجمه گوگل]آب گوشتی متمرکز، روشن باید، بدون آنکه اضافه شود

پیشنهاد کاربران

بدیهی است که ، پرواضح است که.

لازم به گفتن نیست ( صریح و واضح است )
مثال

Of course, it goes without saying that you'll be paid for the extra hours you work.
البته، لازم به گفتن نیست که شما در قبال ساعاتی که مازاد کار می کنید پول دریافت خواهید کرد.

ناگفته پیداست

نیاز به گفتن نداره ، واضح و بدیهی

*ناگفته نماند. . .
*لازم به ذکر است. . .
*بدیهی است. . .

لازم به ذکر نیست
نیازی به گفتن نداره
بدیهی است

نا گفته نماند که


کلمات دیگر: