کلمه جو
صفحه اصلی

materialise

انگلیسی به انگلیسی

• realize; appear suddenly; become reality, become real; cause to appear, produce; regard as matter (also materialize)

جملات نمونه

1. I don't think her idealistic plans will ever materialise.
[ترجمه پارسا] فکر نمی‎کنم طرح‎های آرمان گرایانه او هیچ وقت تحقق یابد
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم نقشه های idealistic باعث ظاهر شدن مو به مو شه
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم طرح های آرمانگرا او تا کنون تحقق یابد

2. These predictions have yet to materialise, and youth crime rates have been on the decline for several years.
[ترجمه ترگمان]این پیش بینی ها هنوز عملی نشده اند و میزان جرائم جوانان چندین سال است که کاهش پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]این پیش بینی ها تا به حال تحقق یافته اند، و نرخ جرم و جنبش جوانان برای چندین سال کاهش یافته است

3. If these costs do not materialise, there remain the political risks associated with the controversial nature of the technology.
[ترجمه ترگمان]اگر این هزینه ها عملی نشوند، خطرات سیاسی مرتبط با ماهیت بحث برانگیز تکنولوژی باقی می ماند
[ترجمه گوگل]اگر این هزینه ها تحقق نیفتاد، خطرات سیاسی مربوط به ماهیت بحث برانگیز تکنولوژی وجود دارد

4. Its design thought and the approach to materialise it are discussed in particular in the paper.
[ترجمه ترگمان]تفکر طراحی و رویکرد عملی شدن آن به طور خاص در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]اندیشه طراحی آن و رویکرد به تحقق آن به طور خاص در مقاله مورد بحث قرار می گیرد

5. Without those grants the new stadium won't materialise unless Liverpool find a new sugar daddy.
[ترجمه ترگمان]بدون آن کمک هایی که این استادیوم جدید کسب کرد، در صورتی که لیورپول یک پدر شکر جدید پیدا کند، این استادیوم موفق نخواهد شد
[ترجمه گوگل]بدون این کمک های مالی، استادیوم جدید مادی نخواهد ماند مگر اینکه لیورپول یک باتوم قهوه ای جدید پیدا کند

6. It has yet to materialise.
[ترجمه ترگمان]این مساله هنوز عملی نشده است
[ترجمه گوگل]هنوز ملزوم است

7. Forgive me. Behind her eyelids, the living Dominic refused to materialise.
[ترجمه ترگمان] منو ببخش در پشت پلک هایش، دومینیک زنده از مو مو رد شد
[ترجمه گوگل]مرا ببخش پس از پلک او، دومینیک زندگی را رها کرد

8. That, of all people, the most elusive one should suddenly materialise to help her.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر این بود که یک فرد فراری ناگهان ظاهر شد و به او کمک کرد
[ترجمه گوگل]این، از همه مردم، ناخوشایند ترین، باید به طور ناگهانی به او کمک کند

9. But hopes of a big jobs bonanza will not materialise.
[ترجمه ترگمان]اما امید به یک شغل بزرگ در این زمینه عملی نخواهد شد
[ترجمه گوگل]اما امید به یک شکست بزرگ شغلی مؤثر نخواهد بود

10. Firstly, there is no reason why the purchaser should pay for items which eventually materialise into bad debts.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، هیچ دلیلی وجود ندارد که خریدار باید برای مواردی که در نهایت منجر به بدهی بد می شود پول بپردازد
[ترجمه گوگل]اولا، هیچ دلیلی وجود ندارد که خریدار برای اقلامی که در نهایت به بدهی های بد پرداخت می شود، پرداخت شود

11. Attention switched to the new Coronations then being delivered, and the other six Vambacs failed to materialise.
[ترجمه ترگمان]توجه به the جدید سپس تحویل داده شد و شش Vambacs دیگر در عمل شکست خوردند
[ترجمه گوگل]توجه به Coronations جدید تغییر یافته و پس از آن تحویل داده شد، و دیگر Six Vambacs شکست خورد

12. She had been expecting a lift which failed to materialise, defending solicitor Mark Blundell told the court.
[ترجمه ترگمان]وکیل مدافع مارک Blundell به دادگاه گفت که او انتظار یک آسانسور را داشته است که در عمل ناموفق بوده است
[ترجمه گوگل]مارگ بلاندل، وکلای دادگستری، به دادگاه گفت که او منتظر بلندپروازی بود که شکست خورد

13. The public flogging anticipated at the annual general meeting of the City watchdog, Fimbra, may well fail to materialise.
[ترجمه ترگمان]شلاق زدن مردمی که در نشست عمومی سالیانه ناظر شهر پیش بینی شده بود، ممکن است در عمل با شکست مواجه شود
[ترجمه گوگل]شلوغی عمومی که در نشست عمومی سالانه ناظران شهر، Fimbra پیش بینی شده، ممکن است ناکام ماند

14. There was a rally in the euro, but hopes of a recovery to a one-to-one parity did not materialise.
[ترجمه ترگمان]یک تظاهرات در یورو برگزار شد، اما امید به بهبودی به یک برابری یک به یک منجر نشد
[ترجمه گوگل]یک تظاهرات در یورو وجود داشت، اما امید به بهبود در برابر تقسیم یک به یک اصالت نداشت

15. The normal southerly or westerly wind of that season did not materialise.
[ترجمه ترگمان]جهت معمولی جنوب یا غرب این فصل عملی نشد
[ترجمه گوگل]ساحل عادی یا باد غرب در آن فصل، تحقق نیافت

پیشنهاد کاربران

محقق شدن


کلمات دیگر: