کلمه جو
صفحه اصلی

purgatory


معنی : وسیله تطهیر، تطهیری، بزرخ
معانی دیگر : (مجازی) محل تنبیه یا ندامت، جهنم، دوزخ، آزارگاه، (بیشتر با p بزرگ) برزخ، اعراف، عالم بزر، پالایشی، در برز قرار دادن

انگلیسی به فارسی

(عالم) بزرخ، وسیله تطهیر، تطهیری، پالایشی، در برزخ قرار دادن


برزخ، وسیله تطهیر، بزرخ، تطهیری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: purgatories
(1) تعریف: in Roman Catholicism, a place or state of suffering for the purification of the souls of the dead who will eventually be worthy of heaven.

(2) تعریف: any place or state of transient unpleasantness or suffering.
صفت ( adjective )
• : تعریف: acting to purge, clean, or purify.

• place of purification, place where one's sins are absolved
cleansing, absolving, purifying
purgatory is the place where roman catholics believe the spirits of dead people are sent to suffer for their sins before they can go to heaven.
you can refer to a very unpleasant experience as purgatory.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ژرف شکاف پرشیب - الف) واژه به کاررفته در نیوانگلند برای یک شکاف یا آبکند بلند، عمیق، باریک، شیب دار در طول یک ساحل ناهموارکه امواج در زمان توفان توام با صدا و شدت زیاد به درون آن حرکت می کنند؛ شکاف سنگی فاقد رود، اغلب در قسمت زیر با سنگ های بزرگ و زاویه دار و صعب العبور پوشیده می شود. - ب) باتلاقی که خطرناک بوده یا عبور از آن مشکل است.

مترادف و متضاد

وسیله تطهیر (اسم)
purgatory

تطهیری (صفت)
purgative, cleansing, purgatorial, purgatory

بزرخ (صفت)
purgatory

hell


Synonyms: Abaddon, abyss, bottomless pit, everlasting fire, fire and brimstone, Gehenna, Hades, infernal regions, limbo, lower world, nether world, perdition, pit, place of torment, suffering, underworld


جملات نمونه

1. our return trip was abolute purgatory
سفر بازگشت ماجهنم محض بود.

2. Prayers were said for souls in Purgatory.
[ترجمه ترگمان]مراسم دعا در برزخ گفته می شد
[ترجمه گوگل]دعا برای روحانی در خالص

3. Every step of the last three miles was purgatory.
[ترجمه ترگمان]هر قدم از سه مایل آخر برزخ بود
[ترجمه گوگل]هر مرحله از سه مایل گذشته خالصانه بود

4. Sewing is relaxation for some, purgatory for others.
[ترجمه ترگمان]دوخت و دوز برای بعضی از purgatory purgatory برای دیگران است
[ترجمه گوگل]خیاطی برای بعضی، تمیز کردن برای دیگران است

5. Cleansing in Purgatory is necessary for such people.
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن در برزخ برای چنین افرادی ضروری است
[ترجمه گوگل]پاک کردن در پاک کننده برای این افراد ضروری است

6. The island was turned into a purgatory for slaves before they were sold.
[ترجمه ترگمان]جزیره پیش از فروش برده به برزخ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]این جزیره قبل از اینکه فروخته شود به بردگان تبدیل شد

7. a purgatory of drug abuse.
[ترجمه ترگمان]یه برزخ برای سواستفاده از مواد مخدر
[ترجمه گوگل]خالص سازی سوء مصرف مواد

8. This was purgatory, worse than anything she'd faced in her life.
[ترجمه ترگمان]این برزخ بود، بدتر از هر چیزی که در عمرش دیده بود
[ترجمه گوگل]این خالصانه بود، بدتر از هر چیز که او در زندگی او مواجه بود

9. On some, the soul in purgatory peeps from a bowl of flame.
[ترجمه ترگمان]در بعضی از آن ها، روح در برزخ، از کاسه سر در می اورد
[ترجمه گوگل]در برخی، روح در خالص از یک کاسه شعله می کشد

10. Purgatory is a religious word which is a place for people to wash away their sins.
[ترجمه ترگمان]برزخ یک واژه مذهبی است که جایی است برای مردم برای پاک کردن گناه
[ترجمه گوگل]پاک کننده یک کلمه دینی است که برای مردم است که گناهانشان را بشوید

11. Catholics believe that God uses purgatory to prepare sinful souls for the joys of heaven.
[ترجمه ترگمان]کاتولیک ها بر این باورند که خداوند از برزخ برای آماده کردن ارواح گناهکارانه برای شادی های آسمانی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]کاتولیک ها معتقدند که خدا از خالص سازی استفاده می کند تا ارواح گناهکار را برای لذت بردن از آسایش آماده سازد

12. Now that the producers have said it's not purgatory, do you have a new theory?
[ترجمه ترگمان]حالا که تولیدکنندگان گفته اند که این برزخ نیست، آیا شما یک نظریه جدید دارید؟
[ترجمه گوگل]حالا که تولیدکنندگان گفته اند خالصانه نیست، آیا شما یک نظریه جدید دارید؟

13. I've been on a diet for two weeks now, and it's purgatory!
[ترجمه ترگمان]الان دو هفته است که رژیم گرفته ام و این برزخ است!
[ترجمه گوگل]من دو هفته در رژیم غذایی بوده ام و خالصانه است!

14. Getting up at four o'clock every morning is sheer purgatory.
[ترجمه ترگمان]ساعت چهار صبح از خواب بیدار می شوم
[ترجمه گوگل]هر ساعت صبح چهار صبح پاک شدن خالی است

Our return trip was abolute purgatory.

سفر بازگشت ماجهنم محض بود.


پیشنهاد کاربران

گیت ورودی

1 جهنم، دوزخ
2 ورطه، مخمصه، هَچَل

برزخ


کلمات دیگر: