1. interjection of new issues into our debate
درافکنی موضوعات جدید در بحث و مذاکرات ما
2. Her controversial speech was punctuated with noisy interjections from the audience.
[ترجمه مجید حامد] سخنرانی جنجالی او با سر و صدای شنوندگان قطع می شد
[ترجمه نیما چوبین] سخنرانی جنجالیش با سروصدای بلند حضار ( شنوندگان ) قطع شد.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی جنجالی او با صداهای پر سر و صدا از شنوندگان قطع می شد
[ترجمه گوگل]سخنرانی جنجالی او با تفکر پر سر و صدای مخاطبان بود
3. "Good Heavens!"and "Ouch!"are interjections.
[ترجمه ترگمان]خدای من! \" و \"آخ!\" به صدا درآمدند \"
[ترجمه گوگل]'خدایا خدایا!' و 'خدایا!'
4. "Hey!" is an interjection.
[ترجمه ترگمان]\"هی\" \" یه \"صوت\" - ه \"
[ترجمه گوگل]'هی!' تفریحی است
5. The OED defines LOL as an interjection "used chiefly in electronic communications. . . to draw attention to a joke or humorous statement, or to express amusement".
[ترجمه ترگمان]فرهنگ انگلیسی فرهنگ لغت \"lol\" را به عنوان \"interjection\" تعریف می کند که عمدتا در ارتباطات الکترونیکی بکار می رود
[ترجمه گوگل]OED تعریف LOL را به عنوان یک تداخل 'عمدتا در ارتباطات الکترونیکی استفاده می شود برای جلب توجه به شوخی یا بیان طنز آمیز، یا بیان احساسات '
6. "This is a new interjection from the US that seems to have inveigled its way into common speech over here, " said Cormac McKeown, head of content at Collins Dictionaries.
[ترجمه ترگمان]Cormac mckeown، رئیس محتوای نامه کالینز Dictionaries، گفت: \" این یک interjection جدید از ایالات متحده است که به نظر می رسد روش خود را در اینجا به زبان مشترک بیان کرده است \"
[ترجمه گوگل]Cormac McKeown، سرپرست محتوا در کالینز دیکشنری ها گفت: 'این یک درگیری جدید از ایالات متحده است که به نظر می رسد راه خود را به سخنان مشترک در اینجا تحمیل کرده است
7. Fail - "a noun or interjection used when something is egregiously unsuccessful" - was 2009's most useful word.
[ترجمه ترگمان]عدم موفقیت - \"یک اسم یا اسمی که زمانی استفاده می شد که یک چیزی ناموفق بود\" - مهم ترین کلمه سال ۲۰۰۹ بود
[ترجمه گوگل]Fail - 'اسم یا تداخل مورد استفاده زمانی که چیزی به طور جدی ناموفق بود' بود - کلمه مفید 2009 بود
8. A mere interjection, comment, the slightest question will catapult such a person into a talking fit.
[ترجمه ترگمان]با لحنی تقریبا با صوت، هر سوالی چنین شخصی را به صورت موجودی در نظر می گیرد
[ترجمه گوگل]یک تفکیک ساده، نظر، کوچکترین سؤال، چنین شخصی را به یک سخنرانی منطبق می کند
9. The data indicate that an interjection usually appears at the head of a sentence, sometimes in the middle and seldom at the end of a sentence.
[ترجمه ترگمان]داده ها نشان می دهند که معمولا interjection معمولا در وسط یک جمله ظاهر می شود، گاه در وسط و به ندرت در پایان جمله
[ترجمه گوگل]داده ها نشان می دهند که اغلب تداخل ها به واسطه یک حکم ظاهر می شوند، گاهی اوقات در وسط و به ندرت در انتهای جمله
10. In this case, the product's properties are an interjection and a noun .
[ترجمه ترگمان]در این حالت، ویژگی های محصول یک interjection و یک اسم هستند
[ترجمه گوگل]در این مورد، خواص محصول یک تداخل و اسم است
11. Mrs. Ackerman made an interjection again.
[ترجمه ترگمان]خانم استنهوپ دوباره با لحنی interjection گفت:
[ترجمه گوگل]خانم Ackerman مجددا مجبور شد
12. Start this chapter on the meaning and voice interjection classification, recrystallization literature to describe their combined corpus.
[ترجمه ترگمان]این بخش را در مورد مفهوم و طبقه بندی صدا، ادبیات recrystallization آغاز کنید تا مجموعه ترکیبی خود را توصیف کنید
[ترجمه گوگل]این فصل را در رابطه با طبقه بندی معنایی و تداخل صدا، ادبیات انتقالی برای توصیف ترکیب بدن خود شروع کنید
13. "Blare. . . " Is the interjection of evil devil, from the orb in spread.
[ترجمه ترگمان]blare با شکوه شیطان evil از کره زمین پخش شد
[ترجمه گوگل]خب آیا شیطان شیطان شیطانی است؟
14. This chapter includes: Argument interjection of non-arbitrary; two.
[ترجمه ترگمان]این فصل شامل موارد زیر است: برهان interjection of؛ دو
[ترجمه گوگل]این فصل شامل موارد زیر است: دو
15. Interjection in English is a small part of speech and its importance has been often ignored.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی بخش کوچکی از سخنرانی است و اهمیت آن اغلب نادیده گرفته شده است
[ترجمه گوگل]دخالت در زبان انگلیسی بخش کوچکی از سخنرانی است و اهمیت آن اغلب نادیده گرفته شده است