کلمه جو
صفحه اصلی

plough through

انگلیسی به فارسی

پشتکار داشتن، استقامت به خرج دادن


ثابت قدم ماندن


مترادف و متضاد

Persevere with an activity of consuming something, both literally and figuratively


Forcefully make a passage to move through


پیشنهاد کاربران

یک فعل phrasal به معنی عبور با سختی زیاد از یک محیط و یا فضا می باشد. برای مثال :
the plane overshot the runway and ploughed through trees before coming to rest


وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته کننده اختصاص دادن، زمان گذاشتن، تهجد کردن، خواندن، مطالعه کردن، به سختی پیش رفتن، زحمت کشیدن، دست و پنجه نرم کردن


کلمات دیگر: