1. resentment that festered until it broke out in violence
خشمی که به وخامت گرایید و به صورت خشونت متجلی شد
2. my resentment of what he said
رنجش من از حرف های او
3. an internal resentment
رنجش پنهانی
4. the people's resentment of the government was on the rise
ناخشنودی مردم نسبت به دولت رو به افزایش بود.
5. to stifle one's resentment
آزردگی خود را بروز ندادن
6. She was filled with deep resentment at being passed over for promotion.
[ترجمه ترگمان]او از اینکه به خاطر ترفیع مقام و ترفیع مقام گرفته بود، وجودش از خشم پر شده بود
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی عمیق در حال گذراندن برای ارتقاء پر شده بود
7. She felt all her old resentment flaring up.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که همه خشمش زبانه می کشد
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که تمام خشونت های قدیمی او در حال افزایش است
8. A greater cause for resentment is the discrepancy in pay.
[ترجمه ترگمان]دلیل بزرگ تر برای نفرت، تفاوت در پرداخت است
[ترجمه گوگل]علت بیشتر ناراحتی، تفاوت در پرداخت است
9. Mercy should alloy our stern resentment.
[ترجمه ترگمان]مرسی که خشم شدید ما رو برطرف می کرد
[ترجمه گوگل]رحمت ما باید خشم سخت ما را تسکین دهد
10. Don't let your resentment build up.
[ترجمه ترگمان]نگذار کینه تو به هم بخورد
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید ناراحتی خود را بالا ببرید
11. He felt considerable resentment towards Sheila for making him work late.
[ترجمه ترگمان]به خاطر اینکه باعث شد تا دیروقت کار کند، احساس ناراحتی شدیدی نسبت به شیلا داشت
[ترجمه گوگل]او احساس شگفت زدهی نسبت به شیلا را برای دیرکردن کارش داشت
12. He struggled to contain his resentment.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خشمش را مهار کند
[ترجمه گوگل]او در تلاش بود که خود را از اشتباه خود محروم کند
13. She could not conceal the deep resentment she felt at the way she had been treated.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست خشم عمیقی را که نسبت به او احساس کرده بود پنهان بدارد
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست خشم عمیقش را که او تحت درمان قرار گرفته بود پنهان کند
14. He felt a spurt of resentment against his brother.
[ترجمه ترگمان]احساس خشم شدیدی نسبت به برادرش داشت
[ترجمه گوگل]او احساس ناآرامی در برابر برادرش را احساس کرد
15. Management is acutely aware of the resentment that their decision may cause.
[ترجمه ترگمان]مدیریت به شدت از خشم ناشی از تصمیم آن ها آگاه است
[ترجمه گوگل]مدیریت به شدت از ناراحتی که ممکن است باعث تصمیم آنها شود، آگاه است
16. Already the awards are causing resentment in the lower ranks of council officers.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر این جوایز باعث ایجاد خشم در رده های پایین تر افسران شورا شده اند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر جوایز باعث خشم در رده پایین افسران شورای شهر می شوند