کلمه جو
صفحه اصلی

decolonisation

انگلیسی به فارسی

تقلید کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act of making a colony independent (also decolonization)

جملات نمونه

1. Decolonisation meant that, by and large, independent states were created out of existing areas of colonial administration, within their colonial frontiers.
[ترجمه ترگمان]Decolonisation به این معنا بود که ایالات مستقل و مستقل از مناطق موجود مدیریت مستعمرات، در مرزه ای مستعمراتی خود ایجاد شدند
[ترجمه گوگل]Decolonization به این معنا بود که، به طور گسترده، دولت های مستقل از مناطق موجود حکومت استعماری، در داخل مرزهای استعماری خود ساخته شدند

2. Here is the 21st-century European style of decolonisation: from protectorate to EU member state, without ever achieving full, sovereign independence in between.
[ترجمه ترگمان]این سبک اروپایی قرن ۲۱ ام است: از حمایت از کشور عضو اتحادیه اروپا، بدون دستیابی به استقلال کامل و مستقل در این بین
[ترجمه گوگل]در اینجا، سبک اروپایی قرن بیست و یکم از تقسیم بندی است: از حاکمیت به کشور عضو اتحادیه اروپا، بدون آنکه بتواند به طور کامل و استقلال مستقل بین آن ها دست یابد

3. By 196 after decolonisation, it had 126 members.
[ترجمه ترگمان]با ۱۹۶ نفر بعد از decolonisation، ۱۲۶ نفر داشت
[ترجمه گوگل]تا 196 پس از تقسیم بندی، 126 عضو داشتند

4. The process of decolonisation in Portuguese Timor began in 197 following the change of government in Portugal in the wake of the Carnation Revolution.
[ترجمه ترگمان]فرآیند of در تیمور پرتغال با ۱۹۷ تغییر حکومت در پرتغال به دنبال انقلاب carnation آغاز شد
[ترجمه گوگل]روند پاکسازی در تیمور پرتغالی از 197 سال پس از تغییر دولت در پرتغال پس از انقلاب کنگو آغاز شد

5. It forced the invaders to withdraw, granting Nasser a victory, bringing about Eden’s downfall, hastening decolonisation and ushering in an era of American dominance in the region.
[ترجمه ترگمان]این گروه مهاجمان را مجبور به عقب نشینی کرد و ناصر را به پیروزی رساند و سقوط عدن را تسریع کرد، decolonisation را تسریع کرد و منجر به یک دوره سلطه آمریکا در منطقه شد
[ترجمه گوگل]این مهاجمان را مجبور به عقب نشینی کرد، ناصر را به پیروزی رساند، باعث فروپاشی عدن شد، سرعت بخشیدن به زد و خوردن در دوران سلطه آمریکا در منطقه

6. Sarkozy had likened his "historic" task of convincing the public to support the carbon tax to other key moments in France, such as decolonisation and the abolition of the death penalty.
[ترجمه ترگمان]سارکوزی این وظیفه تاریخی را به متقاعد کردن مردم برای حمایت از مالیات بر کربن به دیگر لحظات کلیدی در فرانسه مانند decolonisation و لغو مجازات اعدام تشبیه کرده بود
[ترجمه گوگل]سارکوزی وظیفه 'تاریخی' خود را برای متقاعد کردن مردم برای حمایت مالی از مالیات بر کربن به دیگر لحظات کلیدی در فرانسه مانند تقسیم بندی و لغو مجازات اعدام تقدیم کرد

7. Britain was heavily burdened with the huge military expenditure during the process of decolonisation.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا به شدت درگیر هزینه های نظامی عظیم در طول فرآیند of بود
[ترجمه گوگل]بریتانیا به شدت با هزینه های نظامی عظیم در طول روند فساد اداری مواجه شد

8. The move is seen as a way of furthering Kazakhstan's decolonisation and more deeply integrating the country into the global information economy.
[ترجمه ترگمان]این حرکت به عنوان راهی برای پیشبرد توسعه اقتصادی قزاقستان و یکپارچگی بیشتر کشور به اقتصاد جهانی اطلاعات دیده می شود
[ترجمه گوگل]این حرکت به عنوان راهی برای پیشبرد پاک کردن کالنیزاسیون قزاقستان و درک عمیقتر این کشور در اقتصاد اطلاعات جهانی است

پیشنهاد کاربران

استعمارزدایی


کلمات دیگر: