کلمه جو
صفحه اصلی

praiseworthy


معنی : ستوده، قابل ستایش، هژیر
معانی دیگر : قابل تحسین، ستودنی، در خورستایش، laudable : قابل ستایش

انگلیسی به فارسی

( laudable =) قابل ستایش، ستودنی، هژیر


شایستگی، ستوده، قابل ستایش، هژیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: praiseworthily (adv.), praiseworthiness (n.)
• : تعریف: extremely commendable or laudable; deserving praise.
متضاد: despicable, heinous, reprehensible
مشابه: creditable, laudable, meritorious, proud, valiant

- The children put in a praiseworthy effort to raise money for the hospital.
[ترجمه ترگمان] بچه ها تلاش شایان تحسینی به خرج دادند تا پول بیمارستان را جمع آوری کنند
[ترجمه گوگل] بچه ها تلاش های قابل توجهی برای جمع آوری پول برای بیمارستان انجام دادند

• commendable, laudable, deserving praise, deserving compliments, deserving accolades
if you say that something is praiseworthy, you mean that it is very good and deserves to be praised; a formal word.

مترادف و متضاد

deserving congratulations, adoration


ستوده (صفت)
admirable, praised, commendable, praiseworthy, laudable, celebrated, adorable, well-known, famous, famed, far-famed

قابل ستایش (صفت)
praiseworthy, laudable

هژیر (صفت)
praiseworthy, laudable

Synonyms: admirable, commendable, creditable, estimable, excellent, exemplary, fine, gnarly, gone, honorable, keen, laudable, meritable, meritorious, pillar, salt of earth, select, slick, stellar, swell, thankworthy, tough, worthy


Antonyms: dishonorable, disliked, disrespected, unworthy


جملات نمونه

1. His aim is honorable and praiseworthy.
[ترجمه ترگمان]هدف او شرافتمندانه و شایسته است
[ترجمه گوگل]هدف او شریف و ستودنی است

2. His actions during the crisis were truly praiseworthy.
[ترجمه ترگمان]اقدامات او در طی این بحران واقعا قابل ستایش بود
[ترجمه گوگل]اقدامات او در طول بحران واقعا شایسته بود

3. The most praiseworthy part of the Bush policy was a drop in overall cocaine-taking.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین بخش سیاست بوش، کاهش کلی مصرف کوکائین بود
[ترجمه گوگل]بخش قابل توجهی از سیاست بوش، کاهش کلی مصرف کوکائین بود

4. The spirits thus exhibit a praiseworthy concern for the psychological health of the community.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، روحیه یک نگرانی قابل ستایش برای سلامت روانی جامعه به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]بنابراین، روحیه، نگرانی قابل توجهی را برای سلامت روان جامعه به نمایش می گذارد

5. And it was not necessarily praiseworthy to kowtow to the government's desire to avoid legislation.
[ترجمه ترگمان]و در برابر تمایل دولت به اجتناب از قانون، لزوما قابل ستایش نبود
[ترجمه گوگل]و لزوما قابل ستایش برای تمایل دولت به اجتناب از قانونگذاری نبود

6. Despite these praiseworthy efforts, only the tip of the iceberg has been noticeably affected.
[ترجمه ترگمان]علی رغم این تلاش ها قابل تحسین، تنها نوک کوه یخی به میزان قابل توجهی تحت تاثیر قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]با وجود این تلاش های قابل ستایش، تنها نکتۀ کوه یخ، به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است

7. Vacuum cleaners to ensure clean houses are praiseworthy and essential in our standard of living.
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن جاروبرقی برای اطمینان از تمیز کردن خانه های تمیز ضروری و ضروری در استاندارد زندگی ما است
[ترجمه گوگل]جاروبرقی برای اطمینان از اینکه خانه های تمیز قابل ستایش و ضروری در استاندارد زندگی ما هستند

8. Superb defence by Karpov, all the more praiseworthy in that he was now in desperate time trouble.
[ترجمه ترگمان]دفاع عالی از Karpov، همه praiseworthy که در آن زمان به دردسر افتاده بود
[ترجمه گوگل]دفاع عالی توسط Karpov، همه شایسته تر است که او در حال حاضر در زمان ناامید کننده مشکل است

9. Both Ana and Sindham are decent, praiseworthy beings.
[ترجمه ترگمان]آنا و Sindham هر دو مردمانی شریف و قابل ستایش هستند
[ترجمه گوگل]هر دو آنا و سندham موجودات شایسته و قابل ستایش هستند

10. Having uncovered so much that is praiseworthy so far it is nice to be able to carry on and commend the sound.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که چیزهای زیادی را کشف کردید که خوب است، خوب است که قادر به انجام آن باشید و صدای آن را تحسین کنید
[ترجمه گوگل]پس از کشف بسیار که قابل ستایش تا کنون آن است که خوب است قادر به ادامه و ستایش صدا

11. Honesty is the most praiseworthy quality one can possess.
[ترجمه ترگمان]صداقت مهم ترین کیفیت قابل تحسینی است که فرد می تواند داشته باشد
[ترجمه گوگل]صداقت شایسته ترین کیفیت است که می تواند داشته باشد

12. Negotiators have made a praiseworthy attempt to bring the two sides together.
[ترجمه ترگمان]مذاکره کنندگان یک تلاش قابل ستایش را انجام داده اند تا دو طرف را به هم نزدیک کند
[ترجمه گوگل]مذاکرهکنندگان تلاشی قابل توجه را برای کنار آمدن با دو طرف انجام داده اند

13. And that's a particularly praiseworthy feat when you consider the set of parts the Limited boasts.
[ترجمه ترگمان]و این کار بسیار قابل ستایش است وقتی که شما مجموعه قطعات را مد نظر قرار دهید
[ترجمه گوگل]و این یک شایستگی ویژه است که شما را در نظر می گیرد مجموعه ای از قطعات محدود است

14. When you grew up, you didn't do anything praiseworthy.
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ شدی کار خوبی انجام ندادی
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما رشد کردید، هیچ کاری انجام ندادید

پیشنهاد کاربران

Your commitment is actually praise worthy : تلاش و تعهدت قابل ستایشه

ستودنی

praiseworthy = مُحَمَّد - ستوده


کلمات دیگر: