1- دور نگهداشتن، اجازه ی نزدیک شدن ندادن 2- جلو حمله یا اقدام کسی را گرفتن
hold off
1- دور نگهداشتن، اجازه ی نزدیک شدن ندادن 2- جلو حمله یا اقدام کسی را گرفتن
انگلیسی به فارسی
دور نگهداشتن
نگه داشتن
انگلیسی به انگلیسی
• withstand, fight off; delay, postpone; keep at a distance; refrain from action
دیکشنری تخصصی
[نساجی] پس زدگی - ممانعت از جذب
مترادف و متضاد
Delay someone or something temporarily; to keep at bay
Delay commencing
Delay commencing an action
جملات نمونه
1. North Americans often hold off a certain distance in conversation, which is about 2inches apart found by studies.
[ترجمه ترگمان]آمریکای شمالی اغلب فاصله معینی را در گفتگو حفظ می کنند، که حدود ۲ اینچ از فاصله کمی از مطالعات بدست می آید
[ترجمه گوگل]آمریکایی های شمالی اغلب فاصله ای را در مکالمه ای که حدودا در فاصله 2 اینچ از نظر مطالعات وجود دارد فاصله می گیرند
[ترجمه گوگل]آمریکایی های شمالی اغلب فاصله ای را در مکالمه ای که حدودا در فاصله 2 اینچ از نظر مطالعات وجود دارد فاصله می گیرند
2. Hold off making your decision until Monday.
[ترجمه ترگمان]تصمیم خود را تا دوشنبه به تعویق بیندازید
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری را تا دوشنبه نگه دارید
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری را تا دوشنبه نگه دارید
3. She always likes to hold off for rent.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه دوست داره که واسه اجاره خونه نگهش داره
[ترجمه گوگل]او همیشه دوست دارد برای اجاره نگه داشته شود
[ترجمه گوگل]او همیشه دوست دارد برای اجاره نگه داشته شود
4. The football match had to hold off for about half an hour because of a driving rain.
[ترجمه ترگمان]مسابقه فوتبال باید حدود نیم ساعت طول بکشد، به خاطر باران در حال رانندگی
[ترجمه گوگل]مسابقه فوتبال به دلیل باران رانندگی حدود نیم ساعت بود
[ترجمه گوگل]مسابقه فوتبال به دلیل باران رانندگی حدود نیم ساعت بود
5. Could you hold off making your decision for a few days?
[ترجمه ترگمان]میتونی واسه چند روز تصمیم بگیری؟
[ترجمه گوگل]آیا تصمیم خود را برای چند روز مانده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا تصمیم خود را برای چند روز مانده اید؟
6. Let's hope the gunmen will hold off for the duration of the cease - fire .
[ترجمه ترگمان]بیایید امیدوار باشیم که افراد مسلح مدت زمان آتش بس را متوقف کنند
[ترجمه گوگل]بگذارید امیدوار باشیم که افراد مسلح برای مدت زمان توقف آتش سوزی نگه داشته شوند
[ترجمه گوگل]بگذارید امیدوار باشیم که افراد مسلح برای مدت زمان توقف آتش سوزی نگه داشته شوند
7. We must be ready to hold off the coming storm's attack.
[ترجمه ترگمان]ما باید آماده باشیم که حمله طوفان رو متوقف کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید آماده برای جلوگیری از حمله طوفان آینده است
[ترجمه گوگل]ما باید آماده برای جلوگیری از حمله طوفان آینده است
8. Could you hold off your decision until next week?
[ترجمه ترگمان]میتونی تا هفته دیگه تصمیمت رو بگیری؟
[ترجمه گوگل]می توانید تصمیم خود را تا هفته آینده نگه دارید؟
[ترجمه گوگل]می توانید تصمیم خود را تا هفته آینده نگه دارید؟
9. Mary tends to hold off from people.
[ترجمه ترگمان]ماری میل دارد از مردم جدا شود
[ترجمه گوگل]مری تمایل دارد از مردم عقب بماند
[ترجمه گوگل]مری تمایل دارد از مردم عقب بماند
10. Will the rain hold off until after the game?
[ترجمه ترگمان]آیا باران تا بعد از بازی ادامه دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا باران پس از بازی به تعویق افتاد؟
[ترجمه گوگل]آیا باران پس از بازی به تعویق افتاد؟
11. We could get a new computer now or hold off until prices are lower.
[ترجمه ترگمان]حالا می توانیم یک کامپیوتر جدید بگیریم و یا آن را نگه داریم تا قیمت پایین باشد
[ترجمه گوگل]ما می توانیم یک کامپیوتر جدید را در حال حاضر یا نگه دارید تا قیمت ها پایین تر باشد
[ترجمه گوگل]ما می توانیم یک کامپیوتر جدید را در حال حاضر یا نگه دارید تا قیمت ها پایین تر باشد
12. The board of directors will hold off making a decision until next Wednesday.
[ترجمه ترگمان]هیات مدیره تا چهارشنبه آینده تصمیم خود را اتخاذ خواهند کرد
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره تصمیم گیری را تا چهارشنبه آینده متوقف خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره تصمیم گیری را تا چهارشنبه آینده متوقف خواهد کرد
13. Although tying up, she battled on well to hold off Flying Speed by a neck.
[ترجمه ترگمان]او با اینکه سر خود را محکم کرده بود، به خوبی با گردن پرواز کرد تا سرعت پرواز را از گردنش دور کند
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه در حال اتصال بود، او به خوبی مبارزه کرد تا سرعت پرواز را با گردن نگه دارد
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه در حال اتصال بود، او به خوبی مبارزه کرد تا سرعت پرواز را با گردن نگه دارد
14. He had to keep dazzling the crowds to hold off his detractors.
[ترجمه ترگمان]ناچار بود جمعیت را پر کند و detractors را دور نگه دارد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد جمعیت را خیره کند تا مخالفانش را متوقف کند
[ترجمه گوگل]او مجبور شد جمعیت را خیره کند تا مخالفانش را متوقف کند
پیشنهاد کاربران
منتظر ماندن
متوقف شدن
دست نگه داشتن
به تعویق انداختن
دست کشیدن، خودداری، به تعویق انداختن، قطع شدن ( باران )
[The Weather Improves]
[Collocation]
the rain stops/lets up/holds off
[Collocation]
the rain stops/lets up/holds off
به تاخیر انداختن کاری یا چیزی
Hold on صبر کن ، وایسا
Hold on صبر کن ، وایسا
کلمات دیگر: