کلمه جو
صفحه اصلی

indrawn


معنی : منزوی، جذب کرده، تو کشیده، بداخل کشیده، جذب شده بدرون
معانی دیگر : درون کشیده، اندرکشیده، درروانه، محتاط

انگلیسی به فارسی

جذب کرده، تو کشیده، بداخل کشیده، جذب شده بدرون، محتاط، منزوی


انگلیسی به انگلیسی

• introverted, introspective, withdrawn
an indrawn breath is one in which you breathe in suddenly.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] جذب نموده - به داخل کشیده- جذب شده به داخل

مترادف و متضاد

منزوی (صفت)
solitary, dissociable, cloistered, secluded, insular, retired, offish, indrawn

جذب کرده (صفت)
indrawn

تو کشیده (صفت)
indrawn

به داخل کشیده (صفت)
indrawn

جذب شده بدرون (صفت)
indrawn

جملات نمونه

1. She heard Mitch's swiftly indrawn breath.
[ترجمه ترگمان]صدای کشیده شدن میچ را شنید
[ترجمه گوگل]او صدای نفس نفس گیر متی را شنید

2. She heard his quick indrawn breath of surprise.
[ترجمه ترگمان]او نفس تند و ناگهانی او را شنید که از تعجب نفسش در سینه حبس شده بود
[ترجمه گوگل]او شگفت زده نفس سریع خود را از تعجب شنید

3. All that betrayed his surprise was a sharply indrawn breath.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که به حیرت او فرو رفت، یک نفس عمیق کشیده بود
[ترجمه گوگل]همه چیز که تعجب خود را خیانت کرد یک نفس شدید بود

4. There was a brief silence like an indrawn breath.
[ترجمه ترگمان]سکوتی کوتاه مانند یک نفس کشیده شد
[ترجمه گوگل]یک سکوت کوتاه مثل نفس کشیدن وجود داشت

5. She heard the indrawn breath hiss sharply through his teeth, and felt the wave of emotion that washed over him.
[ترجمه ترگمان]او شنید که نفسش به سرعت از میان دندان هایش بیرون آمد و موج احساساتی را که بر او چیره شده بود احساس کرد
[ترجمه گوگل]او شنیده نفس نفس خود را به شدت از طریق دندان های خود، و احساس موجی از احساسات که بر او شسته

6. She couldn't prevent her tiny indrawn breath.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست جلوی نفسش را بگیرد
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست نفس خود را کوچک کند

7. Each indrawn breath was a little throaty snore.
[ترجمه ترگمان]هر نفسی که می کشید صدای خر خر خر خر بود
[ترجمه گوگل]هر نفس نفس نفس کشیدن کمی بود

8. She started, her indrawn breath a soft hiss.
[ترجمه ترگمان]او شروع به حرکت کرد، نفسش آهسته و آهسته به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]او شروع کرد، نفس نفس نفس زدنش را نرم کرد

9. He could hear her sharply indrawn breath, the effort it took not to comment.
[ترجمه ترگمان]او نفسش را در سینه حبس کرده بود، تلاشی که به نظر نمی رسید حرفی بزند
[ترجمه گوگل]او می تواند نفس خود را به شدت نفس بکشد، تلاش آن را به نظر دادن نیست

10. There were indrawn breaths at such plain speaking, but no actual rebuttals.
[ترجمه ترگمان]در این دشت، هر دو نفس عمیق می کشیدند، اما هیچ rebuttals واقعی در کار نبود
[ترجمه گوگل]در چنین دشتی نفس های نفسانی وجود دارد، اما هیچ واکنش واقعی وجود ندارد

11. Look, he cowardly, indrawn, it is the tragedy of a life really, although want a change, also be not changed.
[ترجمه ترگمان]نگاه کنید، او ترسو و ترسو است، اما این تراژدی زندگی است، اگر چه می خواهد تغییر کند، هم چنین تغییر نکند
[ترجمه گوگل]به نظر او، به گرسنگی، دردناک است، این تراژدی یک زندگی است، اگرچه می خواهید یک تغییر، نیز تغییر نکنید

12. In recent years, adverse effect of excessive indrawn FDI has begun to emerge.
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر اثر زیان آور سرمایه گذاری بزرگ خارجی افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، تأثیرات نامطلوب ناشی از FDI بیش از حد در حال افزایش است

13. There was an indrawn breath of horror from the audience and then the anxious and everlasting titter .
[ترجمه ترگمان]از شنیدن صدای خنده مردم و بعد صدای خنده توام با شور و شعف ابدی شنیده شد
[ترجمه گوگل]یک نفس ترسناک از مخاطب و پس از آن ترس مضطرب و مضطرب بود

14. There was an indrawn breath of horror from the audience and then the anxious and titter.
[ترجمه ترگمان]از طرف تماشاگران یک نفس عمیق کشیده شد و بعد صدای خنده و نگرانی در فضا پیچید
[ترجمه گوگل]یک نفس عمیق وحشت از مخاطب و سپس اضطراب و ترس وجود دارد

15. 12-29 There was an indrawn breath of horror from the audience and then the anxious and everlasting titter.
[ترجمه ترگمان]۲۹ - ۲۹ یک نفس عمیق از حضار و سپس خنده عصبی و تمام نشدنی ناشی از آن وجود داشت
[ترجمه گوگل]12-29 از تماشاگر و سپس ترس مضطرب و مضطرب از نفس نفس نفس کشید


کلمات دیگر: