کلمه جو
صفحه اصلی

ironing


اطو کشى

انگلیسی به فارسی

اتو کردن، اتو زدن، اهن پوش کردن، اتو کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: do the ironing
(1) تعریف: the act or activity of pressing clothes with a hot iron.

- The ironing of the silk suit was done with great care.
[ترجمه ترگمان] اتو کردن کت و شلوار ابریشمی با دقت تمام انجام شد
[ترجمه گوگل] اتو کردن کت و شلوار ابریشمی با مراقبت عالی انجام شد
- Ironing is not my favorite thing to do, but I don't mind it.
[ترجمه ترگمان] این کار مورد علاقه من نیست، اما برایم مهم نیست
[ترجمه گوگل] اتو کردن چیز مورد علاقه من نیست، اما من آن را نمی فهمم
- I did the laundry, but I'm too tired to do the ironing now.
[ترجمه ترگمان] لباس ها را شستم، اما خسته تر از آن هستم که بتوانم اتو بکشم
[ترجمه گوگل] من لباس های شسته شده را انجام دادم، اما من هم اکنون خسته شده ام تا اتو بخورم

(2) تعریف: the items of clothing being pressed or awaiting pressing.

- She had her ironing in a neat stack.
[ترجمه ترگمان] او اتو را در یک توده تمیز اتو کرده بود
[ترجمه گوگل] او اتو کردن را در یک پشته شسته بود

• act of removing wrinkles from clothes with an iron; clothing set aside to be ironed

دیکشنری تخصصی

[نساجی] اطوزدن

جملات نمونه

1. ironing board
میز اتوکشی

2. i was ironing (clothes) and listening to the radio with half an ear
داشتم در حین اتو کردن به رادیو هم کمی توجه می کردم.

3. to do the ironing
به اطو کشی پرداختن

4. damp the clothes before ironing
پیش از اطو کردن لباس ها را نم بزن.

5. moisten the clothes before ironing them
پیش از اطو زدن لباس ها را نم بزن

6. she scorched my shirt while ironing it
هنگام اتو کشی پیراهن مرا سوزاند.

7. we used to cajole pari into ironing our shirts
ما با چرب زبانی پری را به اطو کردن پیراهن هایمان وا می داشتیم.

8. His mother came in carrying a pile of ironing in her arms.
[ترجمه ترگمان]مادرش با یک مشت اتو در بغل او آمد
[ترجمه گوگل]مادرش وارد یک شمع اتو کردن در آغوش او شد

9. I scorched my shirt when I was ironing it.
[ترجمه ترگمان]وقتی داشتم اتو می کردم پیراهنم را سوزاند
[ترجمه گوگل]من وقتی پیر شدم پیراهنم را سوزاندم

10. There's a pile of ironing waiting to be done.
[ترجمه ترگمان]یه عالمه اتو در حال اتو کردن هست که باید انجام بشه
[ترجمه گوگل]یک شمع اتو کردن انتظار می رود که انجام شود

11. I hate doing the ironing .
[ترجمه ترگمان]من از انجام دادن اتو متنفرم
[ترجمه گوگل]من از انجام اتو کردن متنفرم

12. A pile of ironing is hardly inspiring.
[ترجمه ترگمان]یک توده اتو به زحمت اله ام بخش است
[ترجمه گوگل]شمع اتو کردن به سختی الهام بخش است

13. I always dampen shirts before ironing them.
[ترجمه ترگمان]من همیشه قبل از اتو کردن لباس ها dampen
[ترجمه گوگل]من همیشه پیراهن ها را قبل از اتو کردن خیس می کنم

14. Cooking, cleaning and ironing seven days a week.
[ترجمه ترگمان]آشپزی، تمیز کردن و اتو کردن هفت روز در هفته
[ترجمه گوگل]پخت و پز، تمیز کردن و اتو کردن 7 روز هفته

15. She's ironing his shirt.
[ترجمه ترگمان]دارد لباسش را اتو می کند
[ترجمه گوگل]او پیراهن خود را خیس کرده است

16. Spray starch on the shirt collars before ironing them.
[ترجمه ترگمان]آهار زدن به یقه پیراهن قبل از اتو کردن آن ها
[ترجمه گوگل]قبل از اتو کردن نشاسته را بر روی حلقه پیراهن اسپری کنید

پیشنهاد کاربران

اتو کشیدن

اتوکردن


کلمات دیگر: