1. the fibrous husk of a coconut
پوست تارین (لیفی) نارگیل
2. they used to husk corn by hand
سابقا پوست ذرت را با دست می کندند.
3. Money may be the husk of many things, but not the kernel. It brings you food, but not appetite; medicine, but not health; acquaintances, but not friends; servants, but not loyalty; days of joy, but not peace of happiness.
[ترجمه ترگمان]ممکن است پول پوسته بسیاری از اشیا باشد، اما کرنل نه این غذا شما را غذا می دهد، اما نه اشتها، دارو، اما نه دوستان، بلکه دوستان، اما نه وفاداری؛ روزه ای شادی است، اما نه آرامش و آرامش
[ترجمه گوگل]پول ممکن است پوسته بسیاری از چیزها باشد، اما نه هسته این غذای شما را به ارمغان می آورد، اما اشتها ندارد پزشکی، اما نه سلامت؛ آشنایان، اما نه دوستان؛ بندگان، اما وفاداری نیست روزهای شادی، اما نه صلح از شادی
4. There was only the husk left of his former self.
[ترجمه ترگمان]فقط the از خود باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]تنها پوسته ای از خود سابق خود وجود داشت
5. Brown bread contains the husk of wheat.
[ترجمه مائده الهی] نان قهوه ای شامل سبوس گندم میباشد
[ترجمه ترگمان]نان قهوه ای حاوی the گندم است
[ترجمه گوگل]نان قهوه حاوی پوسته گندم است
6. Mace is the outer husk of the nutmeg and has a strong but fragrant flavour.
[ترجمه ترگمان]Mace پوسته بیرونی درخت جوز هندی است و بوی تند اما خوشبو دارد
[ترجمه گوگل]Mace پوسته بیرونی از nutmeg است و طعم قوی اما معطر دارد
7. Only the husk, the empty shell of what they'd come for.
[ترجمه ترگمان]فقط پوست کندن پوست خالی آن چیزی بود که آن ها برای آن امده بودند
[ترجمه گوگل]فقط پوسته، پوسته خالی آنچه که برای آنها آمده است
8. The fish were broiled, over rice husk fires.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها کباب شده بودند و از پوست rice برنج کباب شده بودند
[ترجمه گوگل]ماهی ها بر روی شل خوری برنج سرخ شده بودند
9. Husk denies that the state has refused to negotiate with the tribes, citing meetings in December and others scheduled for February.
[ترجمه ترگمان]husk انکار می کند که دولت از مذاکره با قبائل خودداری کرده است و با اشاره به جلسات در ماه دسامبر و برخی دیگر که قرار است در ماه فوریه برگزار شود
[ترجمه گوگل]هوسک انکار می کند که دولت از مذاکره با قبایل خودداری کرده است، با اشاره به جلسات در ماه دسامبر و دیگر برنامه های ماه فوریه
10. Once core, I grow towards husk a thin rim glinting silver at the periphery of your world.
[ترجمه ترگمان]زمانی که هسته اصلی قرار می گیرد، من به سمت husk رشد می کنم و یک لبه نازک نقره در حاشیه جهان شما برق می زند
[ترجمه گوگل]بعد از هسته، من به سمت پوسته رشد می کنم نقاشی نازک نازک نازک در حاشیه جهان شما
11. Squeeze garlic out of husk to use.
[ترجمه ترگمان]garlic را فشار دهید تا از husk استفاده کنید
[ترجمه گوگل]سیر را از پوسته استفاده کنید
12. Only his husk, his shell.
[ترجمه ترگمان]فقط پوست بدنش، پوستش
[ترجمه گوگل]فقط پوسته پوسته، پوسته اش
13. Health and joy are husk, do you think?
[ترجمه ترگمان]سلامتی و شادی تبدیل به husk شده، فکر می کنی؟
[ترجمه گوگل]سلامت و شادی پوسته است، آیا فکر می کنید؟
14. Lignin of rice husk was extracted by the high boiling point solvent(HBS) digesting process with aqueous solvent of ethanediol.
[ترجمه ترگمان]lignin برنج توسط حلال نقطه جوش بالا (HBS)با حلال آبی of استخراج شد
[ترجمه گوگل]لیگنین از پوسته برنج توسط فرآیند هضم نقطه جوش بالا (HBS) با محلول آبی اتاندیول استخراج شد