کلمه جو
صفحه اصلی

glossy


معنی : براق، خوش نما، صاف، صیقلی، جلا دار
معانی دیگر : بازتابگر، پرداخت شده، خوش ظاهر، خوش نما (ولی بد اصل)، فریبا، (عکاسی) عکس فوری، عکس براق

انگلیسی به فارسی

جلا دار، براق، صیقلی، صاف، خوش نما


براق، صیقلی، صاف، خوش نما، جلا دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: glossier, glossiest
(1) تعریف: having a smooth, shiny surface or appearance.
متضاد: dull, lusterless
مشابه: lustrous, shiny, sleek, slick

(2) تعریف: having a false or superficial appearance or manner; specious.
مشابه: slick

(3) تعریف: of paper, metal, and other materials, having a shiny finish. (Cf. mat
متضاد: dull, matte
مشابه: lustrous
اسم ( noun )
حالات: glossies
مشتقات: glossily (adv.), glossiness (n.)
(1) تعریف: a photographic print on glossy paper.

(2) تعریف: a usu. four-color magazine that is printed on glossy paper; slick.
مشابه: slick

• shiny; polished; smooth
something that is glossy is smooth and shiny.
you can describe something as glossy when you mean that it has an attractive appearance but is really quite poor in quality or of little practical value.
glossy photographs, booklets, and so on are produced on expensive, shiny paper.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] جلا دار - براق - درخشان

مترادف و متضاد

shiny


براق (صفت)
shining, shiny, aglow, sleek, glossy, splendid, silvery, flossy, sheeny, relucent, nitid, silken

خوش نما (صفت)
attractive, appealing, pleasant, showy, glossy, pretty

صاف (صفت)
clean, slick, clear, explicit, plain, even, sleek, glossy, plane, flat, glabrous, smooth, silvery, flattened, limpid, serene, glace, silken, straight-line, unruffled

صیقلی (صفت)
slight, shiny, sleek, glossy, smooth, reflective, levigated

جلا دار (صفت)
glossy

Synonyms: bright, brilliant, burnished, glassy, glazed, gleaming, glistening, lustrous, polished, reflecting, silken, silky, sleek, slick, smooth


Antonyms: drab, dull, mate, muted


جملات نمونه

1. the glossy surface of the table
سطح براق (رنگ و روغن خورده) میز

2. that man's glossy words seduced zaynab
حرف های چرب و نرم آن مرد زینب را فریب داد.

3. Our cat has glossy black fur.
[ترجمه ترگمان]گربه ما خز سیاه براق دارد
[ترجمه گوگل]گربه ما دارای خز سیاه و سفید براق است

4. The leaves were dark and glossy.
[ترجمه ترگمان]برگ ها تیره و براق بودند
[ترجمه گوگل]برگ های تیره و براق بود

5. Prints are available on matt or glossy paper.
[ترجمه ترگمان]Prints در کاغذ glossy یا paper موجود هستند
[ترجمه گوگل]چاپ بر روی کاغذ مات یا براق موجود است

6. All these glossy pamphlets are just window dressing - the fact is that the new mall will ruin the neighborhood.
[ترجمه ترگمان]همه این نشریه براق فقط پنجره است - حقیقت این است که فروشگاه جدید محله را خراب می کند
[ترجمه گوگل]همه این جزوه های براق فقط پنجره پوشیدن است - واقعیت این است که مرکز جدید محله را ویران خواهد کرد

7. A glossy magazine has lots of pictures of fashionable clothes and is printed on good quality paper.
[ترجمه ترگمان]یک مجله پر زرق و برق عکس های مد روز را دارد و بر روی کاغذ با کیفیت خوب چاپ می شود
[ترجمه گوگل]مجله براق تصاویر زیادی از لباس مد روز دارد و بر روی کاغذ با کیفیت خوب چاپ می شود

8. British TV commercials are glossy and sophisticated.
[ترجمه ترگمان]آگهی های بازرگانی تلویزیون بریتانیا براق و پیچیده هستند
[ترجمه گوگل]آگهی های تلویزیونی بریتانیا براق و پیچیده هستند

9. He extracted several glossy prints and spread them out on a low coffee table.
[ترجمه ترگمان]چند عکس براق از آن ها بیرون کشید و روی یک میز کوچک قهوه ریخت
[ترجمه گوگل]او چند چاپ براق را استخراج کرد و آنها را روی یک میز قهوه کم گذاشت

10. This magazine is full of glossy advertisements for aftershave.
[ترجمه ترگمان]این مجله پر از تبلیغات براق برای aftershave است
[ترجمه گوگل]این مجله پر از آگهی های براق برای پس از برداشتن است

11. Her hair was thick, glossy and in tip-top condition.
[ترجمه ترگمان]موهایش کلفت و براق و براق بود
[ترجمه گوگل]موهایش ضخیم، براق و در حالت نوک بالا بود

12. Finely sculpted and painted a glossy orange, the tusks and trunks jutted out like bright brass horns from the wooden bars.
[ترجمه ترگمان]درست مثل این بود که یک نفر از آن ها جدا شده باشد
[ترجمه گوگل]به رنگ صورتی و رنگی پرتقال براق، نقاشی ها و تنه ها مانند شاخ های برنجی روشن از میله های چوبی شنیده می شود

13. And chuck that bulk-paid glossy stuff in the trash before you put the key in the door.
[ترجمه ترگمان]و قبل از اینکه کلید را در در بگذاری، آن مواد براق و براق را در سطل زباله بریزید
[ترجمه گوگل]قبل از قرار دادن کلیدی در درب، چاک را که مواد انعطاف پذیر پرداخت شده را در سطل زباله پرداخت می کنید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. Some of them, sadly, are glib, glossy reports which do the client companies few favours.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها، متاسفانه، این گزارش ها پر زرق و برق هستند که شرکت های مشتری چند تا از آن ها را دوست دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها، متاسفانه، گزارش های شفاف و خیره کننده ای هستند که شرکت های مشتری چندین مزیت دارند

the glossy surface of the table

سطح براق (رنگ و روغن‌خورده) میز


That man's glossy words seduced Zaynab.

حرف‌های چرب و نرم آن مرد زینب را فریب داد.


پیشنهاد کاربران

براق، گلاسه

بازتاب روشن

Her image has graced the covers of many glossy magazines
مجلات پر زرق و برق

glossy ( مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ )
واژه مصوب: برّاق 2
تعریف: ویژگی سطحی که بازتابش آینه ای آن بیش از بازتابش پراکندۀ سطح است


کلمات دیگر: