1. to inflate a balloon
بادکنک را باد کردن
2. to inflate one's figures
ارقام خود را بیش از واقع نشان دادن
3. The life jacket failed to inflate.
[ترجمه ترگمان]جلیقه نجات با باد کردن رو به رو نشده بود
[ترجمه گوگل]ژاکت زندگی ناتوان شدم
4. Inflate your life jacket by pulling sharply on the cord.
[ترجمه Mohammadkhf90] جلیقه نجاتتان را با سریع کشیدن زه ( ضامنی که روی جلیقه نجات است ) باد کنید
[ترجمه ترگمان] کتت رو با زور به سیم وصل کن
[ترجمه گوگل]کت زندگی خود را با کشیدن به شدت بر روی بند ناف بپاشید
5. It took us half an hour to inflate the dinghy.
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت طول کشید تا قایق رو باد کنیم
[ترجمه گوگل]ما نیم ساعت برای باد کردن هواپیما گرفتیم
6. We watch the hot-air balloon slowly inflate.
[ترجمه ترگمان]به بالون هوایی که به آرومی inflate رو نگاه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما بالون هوای گرم را آرام می بینیم
7. The promotion of a big release can inflate a film'sfinal cost.
[ترجمه ترگمان]ترویج یک انتشار بزرگ می تواند هزینه فیلم برداری را بالا ببرد
[ترجمه گوگل]ارتقاء یک انتشار بزرگ می تواند هزینه های فیلم را افزایش دهد
8. Hotels often inflate prices at particular times of the year.
[ترجمه ترگمان]هتل ها اغلب در زمان های خاصی از سال قیمت ها را بالا می برند
[ترجمه گوگل]هتل ها اغلب قیمت ها را در زمان های خاص سال افزایش می دهند
9. Don's lifejacket had failed to inflate.
[ترجمه ترگمان]lifejacket در برابر باد شکست نخورده بود
[ترجمه گوگل]جلیقه Don به سرعت ناپدید شد
10. Axe says that the management pressured him to inflate cost estimates on repairs.
[ترجمه ترگمان]Axe می گوید که مدیریت به او فشار می آورد تا برآورده ای هزینه برای تعمیرات را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]تکس می گوید که مدیریت او را تحت فشار قرار داد تا برآورد هزینه های تعمیرات را افزایش دهد
11. Excessive need to inflate the importance and achievements of oneself, males in general, or both.
[ترجمه ترگمان]نیاز بیش از حد به باد کردن اهمیت و دستاوردهای خود، مردان به طور کلی و یا هر دو
[ترجمه گوگل]نیاز بیش از حد به افزایش اهمیت و دستاوردهای خود، مردان و یا هر دو
12. You can inflate the mattress in 30 seconds, using a foot pump.
[ترجمه K] شما می توانید تشک را ظرف 30 ثانیه با به کمک پمپ پایی باد کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید تشک را در عرض ۳۰ ثانیه با استفاده از یک پمپ فوت پر کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید تشک را در 30 ثانیه با استفاده از پمپ پا افزایش دهید
13. To inflate their confidence, I was deliberately making them see a weak front.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه اعتماد به نفس اونها رو به باد بدم عمدا اونا رو مجبور می کردم که یه جبهه ضعیف رو ببینند
[ترجمه گوگل]برای افزایش اعتماد به نفس، من عمدا آنها را به یک جبهه ضعیف دیدم
14. He had no choice but to inflate his lungs and dive into the clear hissing shadows.
[ترجمه ترگمان]او چاره ای جز این نداشت که lungs را پر کند و در ظلمات clear فرو رود
[ترجمه گوگل]او هیچ انتخابی نداشت، اما رگهایش را باد کرده و به سایه های شفاف روشن فرو برد