کلمه جو
صفحه اصلی

greatcoat


معنی : پالتو
معانی دیگر : پالتو سنگین، پالتو ضخیم

انگلیسی به فارسی

پالتو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a heavy overcoat.

• heavy winter coat, overcoat
a greatcoat is a long thick overcoat that is worn especially as part of a uniform.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پالتو

مترادف و متضاد

پالتو (اسم)
topcoat, greatcoat, overcoat

جملات نمونه

1. Imes removed his greatcoat from the cloakroom.
[ترجمه ترگمان]و پالتوی خود را از رخت کن بیرون آورد
[ترجمه گوگل]ایماس خیاطی او را از رختکن جدا کرد

2. He wore an army greatcoat, not big enough to cover his blubbery belly although it was buttoned across his chest.
[ترجمه ترگمان]او پالتو ارتشی پوشیده بود و به اندازه کافی بزرگ نبود که شکم بزرگش را بپوشاند، با این که دکمه روی سینه اش بسته شده بود
[ترجمه گوگل]او لباس بلند ارتش را پوشید و به اندازه کافی بزرگ نبود تا جلوی شکمش را بپوشاند، اگرچه در سینه اش پیچیده بود

3. She wore a naval greatcoat with brass buttons and some sort of goggles on her head.
[ترجمه ترگمان]پالتوی خود را با دکمه های برنجی به تن داشت و یک نوع عینک ایمنی در سر داشت
[ترجمه گوگل]او با یک دستبند دریایی با دکمه های برنجی و نوعی عینک محافظ در سر او پوشیده بود

4. He came on wearing a sailor's hat, a greatcoat and a kit bag.
[ترجمه ترگمان]او کلاه ملاحی را پوشیده بود و یک پالتو و یک کیسه چرمی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او در پوشیدن یک کلاه دریایی، یک کت و یک کیت کیسه ای آمد

5. Amongst them walked a gentleman in an expensive greatcoat, his arms firmly held - another hostage.
[ترجمه ترگمان]در میان آن ها مردی با پالتوی گران قیمتی به راه افتاد، بازوانش را محکم گرفته بود - یک گروگان دیگر
[ترجمه گوگل]از میان آنها یک نجیب زاده در یک جلیقه گرانقیمت راه می رفت، دستانش محکم نگه داشته شد - گروگان دیگری

6. A tall blond man wearing a greatcoat was standing by the glass reception doors, stroking rain and slush from his sleeves.
[ترجمه ترگمان]مرد مو بور بلند قد با پالتوی پشمی که در کنار دره ای شیشه ای ایستاده بود و باران و گل و لای his را نوازش می داد، ایستاده بود
[ترجمه گوگل]یک مرد بلندی بلند با یک کت و شلوار در کنار درهای پذیرش شیشه ایستاده بود، باران را از آستین خود لرزید

7. Unheeding, he picked up his greatcoat and strode towards the door.
[ترجمه ترگمان]سپس پالتو خود را برداشت و با گام های بلند به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]بی شک، او بلندبالای خود را برداشت و به طرف درب رفت

8. At that time a yellow woolen uniform greatcoat, handsome and strong.
[ترجمه ترگمان]در آن هنگام یک پالتو پشمی زرد، زیبا و قوی بود
[ترجمه گوگل]در آن زمان یک کت و شلوار پشمی زرد، خوش تیپ و قوی بود

9. Frank came in, his greatcoat over his arm, and handed it to Tony.
[ترجمه ترگمان]فرانک پالتو خود را روی بازوی او انداخت و دستش را به سوی تونی دراز کرد
[ترجمه گوگل]فرانک وارد کت و شلوار او شد و دستش را به تونی تحویل داد

10. The pockets of his greatcoat are filled with scraps of food brought from England, the proof, he says, that the British tried to poison him.
[ترجمه ترگمان]می گوید: جیب های پالتوی او پر از تکه های غذا است که از انگلستان آورده شده است، اثبات می کند که انگلیسی ها سعی می کنند او را مسموم کنند
[ترجمه گوگل]جیب های او با قاشق غذائی که از انگلستان آورده شده است پر شده است او می گوید که بریتانیا سعی کرد او را مسموم کند

11. He bought a greatcoat for himself of soothing proportions.
[ترجمه ترگمان]او پالتو خود را برای خودش یک پالتو خرید
[ترجمه گوگل]او یک شورت برای خود را از نسبت های تسکین دهنده خرید

12. By now the sounds of his waking hours were familiar to the boy curled up in an army greatcoat in the room below.
[ترجمه ترگمان]با این حال، صدای بیدار شدنش در ساعات بیداری، آشنا شدن با پسری بود که در اتاق زیر پالتوی سربازی مچاله شده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر صدای ساعت بیداری او آشنا بود به پسر پسر در یک لباس ارتش در اتاق زیر دستشویی

13. No, there was Tumbleweed asleep under an old army greatcoat, a ladybird ambling about on his twitching nose.
[ترجمه ترگمان]نه، زیر یک پالتوی کهنه ارتشی خوابیده بود که روی بینی his سلانه سلانه سلانه سلانه سلانه سلانه سلانه سلانه پیش می رفت
[ترجمه گوگل]نه، Tumbleweed زیر یک پالتوی ارتش قدیمی خوابید، یک لانه بانوی پیرمرد در مورد چرت زدن بینی خود

14. It was bitterly cold in the open jeep, but Taylor had brought an army greatcoat for me to wear.
[ترجمه ترگمان]در جیپ باز خیلی سرد بود، اما تیلور یک پالتوی ارتشی برای من آورده بود که بپوشم
[ترجمه گوگل]در جیپ باز بود تلخی سرد بود، اما تیلور برای من لباس پوشیدن ارتش را به ارمغان آورد

15. Help yourself to a drink Jack Carter leaned his walking stick against a chair and shrugged off his greatcoat.
[ترجمه ترگمان]جک کارتر به آرامی عصایش را روی یک صندلی انداخت و پالتوی خود را بالا انداخت
[ترجمه گوگل]جک کارتر خود را به یک نوشیدنی کمک می کند جسد کارتر چوب خود را بر روی یک صندلی قرار داده و پالتو را خم کرده است


کلمات دیگر: