1. When was universal suffrage introduced in your country?
[ترجمه ترگمان]چه زمانی در کشور شما حق رای همگانی قرار داشت؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که انتخابات عمومی در کشور شما معرفی شد؟
2. However, the government continued to resist demands for universal suffrage, preferring a power-sharing system.
[ترجمه ترگمان]با این حال، دولت به مقاومت در برابر درخواست ها برای انتخابات عمومی ادامه داد و یک سیستم تقسیم قدرت را ترجیح داد
[ترجمه گوگل]با این وجود، دولت همچنان به مقاومت در برابر تقاضاهای حق رای عمومی، ترجیح دادن یک سیستم به اشتراک گذاری قدرت را ادامه داد
3. The granting of universal suffrage in 1931 did not immediately undermine their position.
[ترجمه ترگمان]اعطای حق رای همگانی در سال ۱۹۳۱ موجب از بین رفتن موقعیت آن ها نشد
[ترجمه گوگل]صدور رأی عمومی در سال 1931 بلافاصله موقعیت خود را تضعیف نکرد
4. A 21 - unicameral parliament, elected by universal suffrage a term of two years.
[ترجمه ترگمان]یک پارلمان ۲۱ ساله با رای همگانی یک دوره دو ساله انتخاب شده است
[ترجمه گوگل]21 مجلس نمایندگان پارلمان، یک دوره دو ساله انتخاب شده است
5. She hoped to witness universal suffrage during her lifetime.
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود که در طول عمرش شاهد آرا همگانی باشد
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که در دوران حیاتش شاهد رأی عمومی باشد
6. A third view proposes attaining universal suffrage in phases after 20
[ترجمه ترگمان]دیدگاه سوم پیشنهاد برگزاری انتخابات عمومی در مراحل بعد از ۲۰ سال را می دهد
[ترجمه گوگل]یک دیدگاه سوم پیشنهاد می کند که رأی عمومی را در مراحل بعد از 20 سال بدست آورد
7. Universal suffrage was introduced and human rights were guaranteed.
[ترجمه ترگمان]حق رای همگانی اعلام شد و حقوق بشر تضمین شد
[ترجمه گوگل]رأی عمومی به تصویب رسید و حقوق بشر تضمین شد
8. The NPC Standing Committee has already ruled out universal suffrage by 200
[ترجمه ترگمان]کمیته دائمی کنگره خلق کنگره خلق تا سال ۲۰۰ رای عموم را صادر کرده است
[ترجمه گوگل]کمیته دائمی NPC قبلا رأی عمومی را با 200 رأی رد کرده است
9. He was an advocate of universal suffrage as a basis for social equality.
[ترجمه ترگمان]او طرفدار حق رای همگانی به عنوان پایه ای برای برابری اجتماعی بود
[ترجمه گوگل]او طرفدار رأی عمومی به عنوان پایه ای برای برابری اجتماعی بود
10. The 44-member General Council and 45-member Regional Council are elected for six-year terms by universal suffrage.
[ترجمه ترگمان]این شورا ۴۴ عضو شورای عمومی و ۴۵ عضو شورای منطقه ای برای مدت شش سال با حق رای همگانی انتخاب می شوند
[ترجمه گوگل]شورای عمومی 44 عضو و شورای منطقه ای 45 عضو برای انتخابات شش ساله به رأی عمومی انتخاب می شوند
11. The propertied class which called itself liberal was immediately opposed to universal suffrage and to the masses in general.
[ترجمه ترگمان]طبقه توانگر که خود را لیبرال می نامید، بی درنگ با حق رای همگانی و به طور کلی به توده ها مخالف بود
[ترجمه گوگل]کلاس خویشاوند که خود را لیبرال نامید، بلافاصله مخالفت با رأی عمومی و به طور کلی توده ها بود
12. They also declared that the president of the republic should be elected by universal suffrage.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین اعلام کردند که رئیس جمهور باید با حق رای همگانی انتخاب شود
[ترجمه گوگل]آنها همچنین اعلام کردند که رییس جمهور باید از طریق انتخابات عمومی انتخاب شود
13. It was also the year of the first presidential election held under universal suffrage.
[ترجمه ترگمان]همچنین سال اولین انتخابات ریاست جمهوری بود که در انتخابات عمومی برگزار شد
[ترجمه گوگل]این سال اولین انتخابات ریاست جمهوری بود که تحت رأی عمومی به سر می برد
14. Monarchy was as widely taken for granted at the end of the nineteenth century as is universal suffrage today.
[ترجمه ترگمان]سلطنت در پایان قرن نوزدهم به طور گسترده ای مورد قبول واقع شد، همان طور که امروزه حق رای همگانی دارد
[ترجمه گوگل]سلطنت در اواخر قرن نوزدهم به طور گسترده ای مورد تایید قرار گرفته است، همانطور که امروزه رأی عمومی است