کلمه جو
صفحه اصلی

on the cusp

پیشنهاد کاربران

سرِ بزنگاه

نقطه تحول، نقطه دگرگونی، در آستانه
مثال: She is on the cusp of being super star
او در آستانه سوپر استار شدن است.


کلمات دیگر: