کلمه جو
صفحه اصلی

bottoms

انگلیسی به فارسی

پایینی، پایین، زیر، ته، کف، پا، کشتی، غور، بن


جملات نمونه

1. bottoms up!
(عامیانه - هنگام نوشیدن مشروب) بسلامتی !،تا ته !

2. pyjama bottoms
شلوار پیجامه

3. the bottoms of his climbing shoes were spiked
ته کفش های کوه نوردی او گلمیخ دار بودند.

4. curtains with ruffled bottoms
پرده هایی که پایین آنها حاشیه ی چین دار دارد

پیشنهاد کاربران

پنجه ها


کلمات دیگر: