اسیر (جنگی)
prisoner of war
اسیر (جنگی)
انگلیسی به فارسی
اسیر (جنگی)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a member of the armed forces who is taken captive by an enemy during wartime.
• person captured by the enemy during a war
a prisoner of war is a soldier who is captured by the enemy during a war and is kept as a prisoner until the end of the war.
a prisoner of war is a soldier who is captured by the enemy during a war and is kept as a prisoner until the end of the war.
مترادف و متضاد
political prisoner
Synonyms: captive, enemy prisoner of war, hostage, POW, prisoner
جملات نمونه
1. He was a prisoner of war for five years, but his courage saw him through.
[ترجمه ترگمان]پنج سال بود که اسیر جنگی شده بود، اما شهامتش او را دیده بود
[ترجمه گوگل]او پنج سال زندان جنگ بود، اما شجاعت او او را دید
[ترجمه گوگل]او پنج سال زندان جنگ بود، اما شجاعت او او را دید
2. He died as a prisoner of war in an enemy death camp.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک اسیر جنگی در اردوگاه دشمن کشته شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک زندانی در اردوگاه مرگ دشمن درگذشت
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک زندانی در اردوگاه مرگ دشمن درگذشت
3. My grandfather was a prisoner of war of the U. S. Army for 26 years.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگم اسیر جنگی در ایالات متحد بود اس ارتش ۲۶ سال
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من برای 26 سال زندانی جنگی ارتش آمریکا بود
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من برای 26 سال زندانی جنگی ارتش آمریکا بود
4. He might be a prisoner of war.
[ترجمه ترگمان]ممکنه یه زندانی جنگی باشه
[ترجمه گوگل]او ممکن است زندانی جنگی باشد
[ترجمه گوگل]او ممکن است زندانی جنگی باشد
5. When he had killed the guard, the prisoner of war quickly dragged him into the bushes.
[ترجمه ترگمان]وقتی نگهبان را کشت، زندانی جنگی به سرعت او را به میان بوته ها کشاند
[ترجمه گوگل]هنگامی که او گارد را کشته بود، زندانی جنگ به سرعت او را به بوته کشاند
[ترجمه گوگل]هنگامی که او گارد را کشته بود، زندانی جنگ به سرعت او را به بوته کشاند
6. His experiences as a prisoner of war have left him marked for life.
[ترجمه ترگمان]تجارب او به عنوان اسیر جنگی او را برای زندگی مشخص کرده است
[ترجمه گوگل]تجربیات وی به عنوان یک زندانی جنگی او را برای زندگی مشخص کرده است
[ترجمه گوگل]تجربیات وی به عنوان یک زندانی جنگی او را برای زندگی مشخص کرده است
7. If I become a prisoner of war, I will keep faith with my fellow prisoners.
[ترجمه ترگمان]اگر من اسیر جنگی شوم، به اسیران خود ایمان خواهم سپرد
[ترجمه گوگل]اگر به یک زندانی جنگی تبدیل شوم، با همسایگان خود ایمان دارم
[ترجمه گوگل]اگر به یک زندانی جنگی تبدیل شوم، با همسایگان خود ایمان دارم
8. Armand Bernaud had been a prisoner of war since the fall of the Maginot Line, but his brave wife served France ably during the Nazi occupation.
[ترجمه ترگمان]آرماند Bernaud از زمان سقوط خط Maginot اسیر جنگی شده بود، ولی همسر brave در زمان اشغال نازی به خوبی خدمت می کرد
[ترجمه گوگل]آرماند برنود از زمان سقوط خط مگنوتو، زندانی جنگ بوده است، اما همسر شجاعش در طول اشغال نازی ها به فرانسه خدمت کرده است
[ترجمه گوگل]آرماند برنود از زمان سقوط خط مگنوتو، زندانی جنگ بوده است، اما همسر شجاعش در طول اشغال نازی ها به فرانسه خدمت کرده است
9. The prisoner of war gave his parole not to try to escape.
[ترجمه ترگمان]اسیر جنگی آزادی خود را صادر کرد و سعی نکرد فرار کند
[ترجمه گوگل]زندانی جنگی اموالش را امتحان کرد تا فرار کند
[ترجمه گوگل]زندانی جنگی اموالش را امتحان کرد تا فرار کند
10. McCain spent five and a half years in a prisoner of war camp in Vietnam.
[ترجمه ترگمان]مک کین پنج سال و نیم را در یک زندانی جنگی در ویتنام گذراند
[ترجمه گوگل]مک کین پنج و نیم سال در یک اردوگاه زندانی در ویتنام گذرانده است
[ترجمه گوگل]مک کین پنج و نیم سال در یک اردوگاه زندانی در ویتنام گذرانده است
11. He was seized on January 1 and by February 6 was in Moscow as a prisoner of war.
[ترجمه ترگمان]او در ۱ ژانویه دستگیر شد و تا ۶ فوریه به عنوان زندانی جنگی در مسکو به سر برد
[ترجمه گوگل]او در 1 ژانویه به دار آویخته شد و تا 6 فوریه در مسکو زندانی جنگی بود
[ترجمه گوگل]او در 1 ژانویه به دار آویخته شد و تا 6 فوریه در مسکو زندانی جنگی بود
12. His voice was dry as he told of his time as a prisoner of war.
[ترجمه ترگمان]صدایش خشک و خشک بود و زمان جنگ را به عنوان یک اسیر جنگی تعریف می کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان زندانی جنگی از زمان او سخن گفته بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان زندانی جنگی از زمان او سخن گفته بود
13. Fernand Braudel was serving as a lieutenant on the Rhine frontier and became a prisoner of war.
[ترجمه ترگمان]فرناند Braudel در مرز Rhine خدمت می کرد و اسیر جنگی می شد
[ترجمه گوگل]فرناند براودل به عنوان یک ستوان در مرز راین خدمت کرد و به زندانی جنگ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]فرناند براودل به عنوان یک ستوان در مرز راین خدمت کرد و به زندانی جنگ تبدیل شد
14. He found it hard to describe to me the abominable way in which he was treated in a prisoner of war camp.
[ترجمه ترگمان]او برای من سخت بود که شرح بدی را که در یک اسیر جنگی در آن به سر می برد برای من تشریح کند
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که برای من توصیفی به شیوه ی بی نظیری که در آن در یک اردوگاه زندانی جنگ مورد استفاده قرار گرفت، سخت بود
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که برای من توصیفی به شیوه ی بی نظیری که در آن در یک اردوگاه زندانی جنگ مورد استفاده قرار گرفت، سخت بود
exchange of prisoners of war
مبادلهی اسیران جنگی
کلمات دیگر: