کلمه جو
صفحه اصلی

باشنان

لغت نامه دهخدا

باشنان. ( اِخ ) قریه ای است به نیشابور. ( تاج العروس ). و یاقوت گوید قریه ای است به اسفراین و هر دو یکی است چون اسفراین هم از توابع نیشابور است اما سمعانی آنرا از قرای هرات شمرده است. و ظاهراً باشنان هرات بجز باشنان نیشابور است. و رجوع بماده بعد شود.

باشنان. ( اِخ ) صاحب تاج العروس گوید در لباب الانساب قریه ای به هرات بدین نام خوانده شده است. اما در لباب الانساب و خود الانساب سمعانی ، باشان ضبط گردیده است نه باشنان. رجوع به باشان شود.

باشنان . (اِخ ) صاحب تاج العروس گوید در لباب الانساب قریه ای به هرات بدین نام خوانده شده است . اما در لباب الانساب و خود الانساب سمعانی ، باشان ضبط گردیده است نه باشنان . رجوع به باشان شود.


باشنان . (اِخ ) قریه ای است به نیشابور. (تاج العروس ). و یاقوت گوید قریه ای است به اسفراین و هر دو یکی است چون اسفراین هم از توابع نیشابور است اما سمعانی آنرا از قرای هرات شمرده است . و ظاهراً باشنان هرات بجز باشنان نیشابور است . و رجوع بماده ٔ بعد شود.



کلمات دیگر: