کلمه جو
صفحه اصلی

somberly

انگلیسی به فارسی

غم انگیز


انگلیسی به انگلیسی

• gloomily, dismally; darkly; sadly, mournfully; gravely

جملات نمونه

1. The casual lawyer is telling his story somberly seemingly unaware of any of the hubbub around us.
[ترجمه ترگمان]وکیل عادی داستان خود را با اندوه تعریف می کند که ظاهرا از هیاهو و هیاهوی دور و بر ما بی خبر است
[ترجمه گوگل]وکیل گاه به گاه داستان خود را به طرز ناخوشایندی به نظر می رسد که از هرکدام از اطراف ما بی خبر است

2. An armed honor guard of two soldiers stares somberly ahead.
[ترجمه ترگمان]یک محافظ مسلح مسلح به دو سرباز با اندوه به جلو خیره می شود
[ترجمه گوگل]یک سرباز مسلح مسلح از دو سرباز به زحمت پیش می رود

3. It is a warning that should be taken somberly.
[ترجمه ترگمان]این هشداری است که باید با اندوه گرفته شود
[ترجمه گوگل]این یک هشدار است که باید به شدت انجام شود

4. US presidential race hopeful Hillary Rodham Clinton walked somberly into a press conference Tuesday and stood before microphones. Reporters tensed, sensing something big might be afoot.
[ترجمه ترگمان]مسابقه ریاست جمهوری آمریکا، هیلاری Rodham کلینتون، روز سه شنبه با اندوه به یک کنفرانس مطبوعاتی رفت و در برابر میکروفن های ایستاد گزارشگران با حالتی عصبی، احساس کردند که چیزی بزرگ در حال وقوع است
[ترجمه گوگل]هیلاری رادهام کلینتون، امیدوار کننده در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، سه شنبه به یک کنفرانس مطبوعاتی رفت و پیش از میکروفن ایستاد خبرنگاران تنگ شده اند، حس می کنند چیزی بزرگ است

5. Mary's eyes were on me strangely, somberly.
[ترجمه ترگمان]چشمان مری به طرز عجیبی به من دوخته شده بود، با اندوه
[ترجمه گوگل]چشم های مری به من عجیب و غریب بود

6. He stated forthrightly and somberly: "Tonight we have lost trace of an Air France airplane with 228 people on board, passengers and crew.
[ترجمه ترگمان]وی با اندوه و اندوه اظهار داشت: \" امشب اثر یک هواپیمای Air France را با ۲۲۸ مسافر سوار بر هواپیما، مسافر و خدمه از دست داده ایم
[ترجمه گوگل]وی با صدای بلند گفت: 'امشب ما ردیابی هواپیمای ایرباس را با 228 نفر در هیئت مدیره، مسافران و خدمه از دست داده ایم

7. "I see," the young man replied, somberly observing his daughter's pointed thrashing.
[ترجمه ترگمان]مرد جوان در حالی که دست او را گرفته بود، با اندوه جواب داد: می فهمم
[ترجمه گوگل]'من می بینم،' مرد جوان جواب داد، به طرز وحشیانه ای که دخترش را در حال تکان دادن می دید

8. He stared at her somberly as she approached him.
[ترجمه ترگمان]همچنان که به او نزدیک می شد، با اندوه به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او به او نزدیک شد، به او نزدیک شد

9. US presidential race hopeful Hillary Rodham Clinton walked somberly into a press conference Tuesday and stood before microphones.
[ترجمه ترگمان]مسابقه ریاست جمهوری آمریکا، هیلاری Rodham کلینتون، روز سه شنبه با اندوه به یک کنفرانس مطبوعاتی رفت و در برابر میکروفن های ایستاد
[ترجمه گوگل]هیلاری رادهام کلینتون، امیدوار کننده در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، سه شنبه به یک کنفرانس مطبوعاتی رفت و پیش از میکروفن ایستاد

10. As Zidane walked off the field somberly, I didn't know whether he was just wiping his sweat, even though I believe he was crying.
[ترجمه ترگمان]همان طور که Zidane با اندوه از زمین خارج می شد، نمی دانستم که او فقط عرق خود را پاک می کند، با وجود اینکه فکر می کنم دارد گریه می کند
[ترجمه گوگل]همانطور که زیدان به سختی از زمین خارج شد، نمی دانستم آیا او فقط عرق می کرد، حتی اگر اعتقاد داشتم که او گریه می کند

11. "I've been able to do so many things, " Odom said, somberly and softly shaking his head. "So many things.
[ترجمه ترگمان]او با اندوه سرش را تکان داد و گفت: \" من توانسته ام بسیاری از چیزها را انجام دهم
[ترجمه گوگل]اودم گفت: 'من توانستم خیلی چیزها را انجام دهم، سر و صدا را به آرامی و تکان دادم 'خیلی چیزها

12. I do wonder why Mr. Langhorn came here tonight, " she added somberly, glancing across the room toward him and frowning. "
[ترجمه ترگمان]وی با اندوه اضافه کرد: \" من تعجب می کنم که چرا آقای Langhorn امشب به اینجا آمد \" و نگاهی به اطراف انداخت و اخم کرد
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که چرا آقای لنگورن امشب اینجا آمد؟ �او به طرز شگفت انگیزی به سمت اتاقش نگاه کرد و با صدای ناله می گریست '


کلمات دیگر: