کلمه جو
صفحه اصلی

underdog


معنی : توسری خور، سگ شکست خورده
معانی دیگر : (در اصل) سگ بازنده (در مسابقه ی سگ جنگی)، بازنده، دارای احتمال زیاد باخت، در شرف باخت

انگلیسی به فارسی

(در رقابت) طرفی که شانس برد کمتر دارد، توسری خور


زیر پا گذاشتن، توسری خور، سگ شکست خورده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a contestant who is expected to lose, as in sports or politics.
متضاد: top dog

(2) تعریف: one who is disadvantaged or oppressed.

• loser or predicted loser in a contest; loser; person who is a victim of social discrimination or political injustice
the underdog in a competition or situation is the person who seems least likely to succeed or win.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] زیرسلطه-توسری خور

مترادف و متضاد

توسری خور (اسم)
underdog

سگ شکست خورده (اسم)
underdog

unlikely winner in a contest or struggle


Synonyms: bottom dog, dark horse, longshot, out-of-towner


Antonyms: favorite


جملات نمونه

1. Minority groups complain about being the underdogs in this century.
گروه های اقلیّت گله دارند که در این قرن، گروه های ستمدیده هستند

2. I always feel sorry for the underdog in a street fight.
همیشه برای آدم های ضعیف در دعوای خیابانی دلم می سوزد

3. The Jets were identified as underdogs even though they had beaten the Los Angeles Rams earlier in the season.
تیمِ "جتس" به عنوان تیمِ بازنده شناخته شد گرچه قبلا در این فصل، تیم "لوس آنجلس رامز" را شکست داده بودند

4. 'The underdog syndrome' is a belief that things are beyond your control.
[ترجمه ترگمان]سندروم underdog یک باور است که چیزها فراتر از کنترل شما هستند
[ترجمه گوگل]'سندرم نادیده گرفتن' اعتقاد بر این است که چیزها فراتر از کنترل شما هستند

5. Crowds often feel sympathy for the underdog .
[ترجمه Neda] توده ها اغلب برای افراد ضعیف احساس دلسوزی می کنند.
[ترجمه ترگمان]مردم اغلب نسبت به افراد شکست خورده احساس همدردی می کنند
[ترجمه گوگل]اغلب مردم اغراق آمیز را برای نادیده گرفتن احساس می کنند

6. She nearly always pulls for the underdog.
[ترجمه ترگمان]اون تقریبا همیشه میره تو کارش
[ترجمه گوگل]تقریبا همیشه او را برای نابودی می کشد

7. Most of the crowd were cheering for the underdog to win just this one time.
[ترجمه ترگمان]بیشتر جمعیت برای این که این بار برنده شوند هلهله و هلهله می کردند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم برای این نزاع فقط برای این بار یک بار تشویق شدند

8. In politics, he was a champion of the underdog .
[ترجمه ترگمان]در سیاست، او یک قهرمان شکست خورده بود
[ترجمه گوگل]در سیاست، او یک قهرمان از دست رفته بود

9. She always identifies with the underdog.
[ترجمه نجمه] او همیشه به عنوان بازنده شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]او همیشه با شکست خورده بازی می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه با نادیده گرفتن شناسایی می کند

10. He is the uneducated country underdog who takes on the bad guys from the big city and wins.
[ترجمه ترگمان]او یک کشور بی سواد است که افراد بد را از شهر بزرگ می گیرد و برنده می شود
[ترجمه گوگل]او کشور نابینای کشور است که از شهر بزرگ بیرون می آید و برنده می شود

11. That year the underdog Dolphins beat the Washington Redskins for the football championship of the world.
[ترجمه ترگمان]در آن سال دلفین های جوان شکست خورده تیم Washington واشنگتن را به خاطر قهرمانی فوتبال جهان شکست دادند
[ترجمه گوگل]در آن سال، دلفین های ناسازگار، واشنگتن رد کینز را برای مسابقات قهرمانی فوتبال جهان ضرب و شتم کرد

12. A gutsy but vulnerable underdog who swiped the prince and was still one of us at the end of it.
[ترجمه ترگمان]مبارزه شجاعانه اما آسیب پذیری که شاهزاده را کش داد و هنوز هم یکی از ما بود
[ترجمه گوگل]یک قاتل گوزی اما آسیب پذیر که شاهزاده را کشید و هنوز هم یکی از ما در پایان آن بود

13. Always sympathetic to the underdog, Will felt compassion for vice presidents and urged us not to judge them too harshly.
[ترجمه ترگمان]ویل همیشه نسبت به بازنده احساس همدردی می کرد، ویل احساس رحم و دلسوزی نسبت به روسای جمهور می کرد و ما را بر آن داشت که آن ها را به شدت مورد قضاوت قرار ندهند
[ترجمه گوگل]همواره به نادیده گرفتن همدردی می کنند، برای معاونان رئیس جمهور همدردی می کنند و از ما خواسته اند که آنها را نیز به شدت قضاوت نکنیم

14. As the underdog here, they have nothing to lose and everything to gain.
[ترجمه ترگمان]از اینجا به بعد، اونا چیزی برای دست دادن ندارن و همه چیز برای بدست آوردن
[ترجمه گوگل]به عنوان نادیده گرفتن اینجا، آنها چیزی برای از دست دادن و همه چیز برای به دست آوردن ندارند

15. Being in sympathy with the underdog he would be classed as a radical progressive.
[ترجمه ترگمان]در همدلی با بازنده بازنده، او به عنوان یک پیشرو رادیکال شناخته می شد
[ترجمه گوگل]با همدستی با ناکامی او، به عنوان یک پیشرونده رادیکال طبقه بندی خواهد شد

16. Georgetown was the victim of an inspired underdog when the Hoyas met Big East rival Villanova in the 1985 championship.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۵، جورج تاون قربانی یک بازنده مد شده بود که تیم Hoyas در مسابقات قهرمانی در سال ۱۹۸۵ با رقیبی در خاورمیانه رقابت کرد
[ترجمه گوگل]جورجتاون زمانی که هوایاس با رقیب بزرگ ویولانوا در مسابقات قهرمانی 1985 ملاقات کرد، قربانی عقب افتادگی الهام بخش بود

17. But the vice-president is now the underdog in this race.
[ترجمه ترگمان]اما اکنون معاون رئیس جمهور در این مسابقه شکست خورده است
[ترجمه گوگل]اما معاون رئیس جمهور در حال حاضر نادانسته در این مسابقه است

پیشنهاد کاربران

ضعیف، قربانی

تو سری خور


کسی که شکست میخورد

بهترین ترجمه همون توسری خور هست

از پیش باخته

در رقابت و مسابقه=ضعیف تر از بقیه تیم ها یا تیم روبرو

- بازنده

به نقل از هزاره:
ضعیف

مظلوم

آدم بدبخت تو جامعه ، معنی دوم در رقابت بودن و در شرف باخت و شکست قرار داشتند

فرد بله قربان گو

به معنی هل دادن و زیرپا زدن هم هست
I give you one underdog and you gotta swing by yourself

مستضعف، ستمدیده


کلمات دیگر: