کلمه جو
صفحه اصلی

ashram


(در دین هندوها) محلی دور افتاده و آرام که گروهی از هندوان در آنجا به طور ساده زیست و عبادت می کنند، آشرام

انگلیسی به فارسی

(در دین هندوها) محلی دورافتاده و آرام که گروهی از هندوان در آنجا عبادت می‌کنند و زندگی ساده‌ای دارند، آشرام


جامعه‌ی این چنین گروه مذهبی


اسرار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the residence, usu. secluded, of a Hindu philosopher or religious teacher to whom followers come for instruction.

(2) تعریف: a religious community or retreat at which people meet for meditation and exercise, esp. yoga.

• place where people meet to learn or perform sacred rituals (hinduism)

دیکشنری تخصصی

[یوگا] اجتماع یوگایی که ساکنین آن بطور یکسان زیر نظر گورو زندگی و کار می کنند

جملات نمونه

1. During his stay at the ashram he was spiritualized.
[ترجمه ترگمان]در خلال اقامتش در اشرام he معنوی بود
[ترجمه گوگل]در طول اقامت خود در آسمانی، او روحانی شد

2. Simon spent a year in an ashram in India to find himself.
[ترجمه ترگمان](سیمون)یک سال را در یک ashram در هند گذراند تا خود را پیدا کند
[ترجمه گوگل]سیمون یک سال را در یک آسیام در هند گذراند تا خود را پیدا کند

3. I sleep each night on a temple ashram floor, or with the family of the village headman.
[ترجمه ترگمان]من هر شب روی زمین اشرام temple می خوابم، یا با خانواده کدخدا
[ترجمه گوگل]هر شب در یک طبقه معبد آسیرام و یا با خانواده سرخپوستان روبرو میشوم

4. The ashram consisted of a group of low, white-washed huts in a grove of spreading trees.
[ترجمه ترگمان]اشرام یک گروه کوچک از کلبه های کوتاه و سفید در بیشه ای از درختان در حال پراکنده بودند
[ترجمه گوگل]Ashram شامل یک گروه از کلبه های شسته شده کم و سفید در یک درخت در حال رشد است

5. The other ashram women followed her in acquiescing.
[ترجمه ترگمان]The دیگر او را در acquiescing دنبال کردند
[ترجمه گوگل]زنان اهرم دیگر به دنبال او می آمدند

6. Still the women of the ashram refused to work in the kitchen with the untouchable woman.
[ترجمه ترگمان]با این حال زنان of از کار در آشپزخانه با یک زن غیرقابل دسترسی امتناع کردند
[ترجمه گوگل]با این حال، زنان اشهر از کار در آشپزخانه با زن غیرقانونی حاضر شدند

7. The week I spent in the ashram this energy and passion were driving Gandhi toward another campaign of civil disobedience.
[ترجمه ترگمان]هفته ای که در the گذراندم، این انرژی و شور و اشتیاق گاندی را بسوی یک مبارزه دیگر از نافرمانی مدنی سوق می داد
[ترجمه گوگل]هفته ای که در آشامار صرف کردم این انرژی و شور و شوق رانندگی گاندی را به سمت یکی دیگر از اعمال نافرمانی مدنی رانده بود

8. The innovation stirred the ashram to mirth and jolly comment.
[ترجمه ترگمان]نوآوری موجب برانگیختن خنده و اظهار نظر خوشی شد
[ترجمه گوگل]این نوآوری آسرام را به سوی خوشحالی و آرامش بیان کرد

9. Now Gandhi sat in his ashram.
[ترجمه ترگمان]حالا گاندی در اشرام او نشست
[ترجمه گوگل]حالا گاندی در آغره اش نشسته

10. The village and ashram had no running water, electricity, fans, radio, or telephone.
[ترجمه ترگمان]دهکده و ashram هیچ آبی، برق، پنکه، رادیو و یا تلفن نداشتند
[ترجمه گوگل]روستا و آسیرام آب، برق، طرفداران، رادیو و یا تلفن داشتند

11. Day one: Arrival in the Ashram.
[ترجمه ترگمان]روز اول: ورود به the
[ترجمه گوگل]روز اول: ورود به آشرام

12. And you didn't go to an ashram or enter a convent or monastery.
[ترجمه ترگمان]دیر یا زود به صومعه یا صومعه didn
[ترجمه گوگل]و شما به آیشام رفتید یا وارد یک کلیسا یا صومعه شدید

13. Gandhi established another ashram and calmly declared that he welcomed: Untouchables!
[ترجمه ترگمان]گاندی یکی دیگر از ashram را برقرار کرد و با آرامش اعلام داشت که از او استقبال می کند: غیر نجس ها!
[ترجمه گوگل]گاندی یک اصرار دیگر را ایجاد کرد و آرام گفت که او استقبال کرد: غیر قابل دسترس!

14. After his death, the leadership of the Aurobindo Ashram was assumed by Mira Richard, a Frenchwoman who had been one of his disciples.
[ترجمه ترگمان]پس از مرگش، میرا ریچارد، یک زن فرانسوی که یکی از مریدان او بوده است، به رهبری میرا ریچارد در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]پس از مرگ او، رهبری Aurbindo Ashram توسط Mira ریچارد، فرانسوی که یکی از شاگردان وی بود، تصور می شد

15. The hippies came to the ashram in order to purify.
[ترجمه ترگمان]هیپی ها برای تصفیه to به اشرام the آمدند
[ترجمه گوگل]هیپی برای تمیز کردن به آسره آمد

پیشنهاد کاربران

جامعه ای مستقل و بدور از متعلقات


کلمات دیگر: