کلمه جو
صفحه اصلی

greater


شهر و حومه و شهرک های اطراف آن، بزرگتر

انگلیسی به فارسی

بزرگتر


شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن


انگلیسی به انگلیسی

• larger in size or space; of more importance
greater is used with or as part of the names of large cities, when you are referring to the whole city including the suburbs and not just to the central area.
greater is also used with the name of a nation to describe an area which extends beyond its current border, but which used to belong to it, or which some people consider should belong to it.
see also great.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] بزرگتر
[ریاضیات] بزرگتر

جملات نمونه

1. greater tehran has a population of over 15 million
تهران بزرگ بیش از 15 میلیون جمعیت دارد.

2. the greater part of the road is paved
بیشتر جاده آسفالت شده است.

3. allow him greater latitude in expressing his opinion
برای بیان عقایدش به او آزادی بیشتری بدهید.

4. an infamy greater than any mutiny
رذالتی که از هر گونه نافرمانی و شورش هم بدتر بود.

5. he urged greater cooperation
او خواستار همکاری بیشتری شد.

6. women have greater longevity than men
زن ها از مردها طول عمر بیشتری دارند.

7. his intelligence is greater than those of all the other students
هوش او از همه ی شاگردان دیگر بیشتر است.

8. the movement toward greater freedom of the press
جنبش به سوی آزادی بیشتر برای مطبوعات

9. forces that march toward greater social justice
نیروهایی که به سوی عدالت اجتماعی بیشتر،حرکت می کنند

10. obstacles stirred him to greater effort
موانع او را به کوشش بیشتر وامی داشت.

11. the company's profits were greater than its losses
سود شرکت از زیان آن بیشتر بود.

12. the "i" in "bride" has greater length than the "i" in "bright"
"i" در واژه ی "bride" دیرش بیشتری دارد تا "i" در "bright".

13. he demands that he be given greater license in the exercise of his duties
او خواهان آن است که در انجام وظایف خود از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشد.

14. a gas diffuses from a region of greater to one of less concentration
گاز از ناحیه ی پرتراکم به ناحیه کم تراکم پخش می شود.

15. it is necessary that the whole be greater than any of its parts
بدیهی است که کل از هر یک از اجزای خود بزرگتر است.

16. upon seeing her son, she spoke with greater animation
به محض دیدن پسرش با حرارت و اشتیاق بیشتری صحبت کرد.

17. the discovery of her husband's love letters was a fuel for her greater jealousy
کشف نامه های عشقی شوهرش محرک حسادت شدیدتر او شد.

18. Nothing is a greater misfortune than not being able to bear misfortune.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز بدتر از این نیست که بتوانم بدبختی تحمل کنم
[ترجمه گوگل]هیچ چیز بدبختی بزرگتر از ناتوانی در خدمت نیست

19. The small courtesies sweeten life; the greater ennoble it.
[ترجمه ترگمان]ادب و نزاکت ناچیز زندگی شیرین را شیرین می کند و به آن شرافت بیشتری می بخشد
[ترجمه گوگل]حسرت های کوچک زندگی را شیرین می کند؛ آن را افزایش می دهد

20. A fool always finds a greater fool than himself.
[ترجمه ترگمان]یه احمق همیشه یه احمق بیشتر از خودش پیدا می کنه
[ترجمه گوگل]یک احمق همیشه احمقانه تر از خودش پیدا می کند

21. The greater the man, the more restrained his anger.
[ترجمه ترگمان]مرد بزرگ تر، بیشتر خشم خود را مهار کرد
[ترجمه گوگل]هرچه مرد بیشتر باشد، خشم او بیشتر است

22. The greater the crime, the higher the gallows.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، جنایت بزرگ تر، چوبه دار
[ترجمه گوگل]هرچه جرم بیشتر باشد بالاتر از دمبرگ

23. There is something behind the throne greater than the king him-self.
[ترجمه ترگمان]در پشت تخت پادشاهی چیزی بزرگ تر از پادشاه وجود دارد
[ترجمه گوگل]چیزی در پشت تخت بزرگتر از پادشاه او وجود دارد

Greater Tehran has a population of over 15 million.

تهران بزرگ بیش از 15 میلیون جمعیت دارد.


پیشنهاد کاربران

بیشتر
Greater access ( دسترسی بیشتر )

بالاتر

بیشتر


کلمات دیگر: