کلمه جو
صفحه اصلی

intentionally


معنی : عمدا
معانی دیگر : دانسته، بدانستگی، قصدا، ازقصد، نعمدا، عامدا

انگلیسی به فارسی

عمدا


از قصد، عمدا


انگلیسی به انگلیسی

• deliberately, premeditatedly, calculatedly

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] عمدا

مترادف و متضاد

عمدا (قید)
purposely, deliberately, intentionally, on purpose

purposely


Synonyms: designedly, willfully, in cold blood, deliberately


Antonyms: accidentally, unintentionally


جملات نمونه

1. he intentionally hit his car against our tree
او عمدا ماشین خود را به درخت ما زد.

2. I didn't ignore her intentionally - I just didn't recognize her.
[ترجمه تاجیک] من عمدا اونو نادیده نگرفتم، فقط متوجه اش نشدم ( نشناختمش )
[ترجمه ترگمان]من عمدا او را نادیده نگرفتم - فقط او را نشناختم
[ترجمه گوگل]من او را عمدا نادیده گرفتم - من فقط او را به رسمیت نمی شناسم

3. She would never intentionally hurt anyone.
[ترجمه سینا] او هرگز به طور عمد به کسی آسیب نمیرساند
[ترجمه ترگمان]او هرگز عمدا به کسی صدمه نمی زد
[ترجمه گوگل]او هرگز به طور قاطعانه به کسی آسیب نمی رساند

4. I kept my statement intentionally vague.
[ترجمه ترگمان]منظورم را به عمد مبهم نگه داشتم
[ترجمه گوگل]بیانیه من را عمدا مبهم نگه داشت

5. She's not intentionally unkind - she's just a little thoughtless sometimes.
[ترجمه ترگمان]او عمدا نامهربان نیست - فقط گاهی کمی بی فکری می کند
[ترجمه گوگل]او عمدا نامهربان نیست - او فقط کمی فکر گاهی اوقات

6. Their team was penalized for intentionally wasting time.
[ترجمه ترگمان]تیم آن ها به خاطر هدر دادن عمدی زمان جریمه شد
[ترجمه گوگل]تیم آنها به خاطر عمدا اتلاف وقت جریمه شد

7. I would never intentionally hurt your feelings.
[ترجمه ترگمان]من هرگز عمدا احساسات تو رو جریحه دار نمی کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز به طور عمدی احساسات شما را ندیدم

8. Indeed,(Sentence dictionary) editors were intentionally kept in the dark about finances.
[ترجمه ترگمان]در واقع، ویراستاران (فرهنگ لغت نامه)به طور عمدی در تاریکی درباره مسائل مالی نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]در واقع، (اصطلاح فرهنگ لغت) ویرایشگران عمدا در تاریکی در مورد امور مالی نگهداری شدند

9. The court held that they were intentionally homeless and so disqualified.
[ترجمه ترگمان]دادگاه اعلام کرد که آن ها عمدا بی خانمان شده اند و بدین ترتیب رد صلاحیت شده اند
[ترجمه گوگل]دادگاه تصریح کرد که آنها عمدا بی خانمان هستند و بنابراین رد صلاحیت می شوند

10. They would then be tagged as intentionally homeless.
[ترجمه ترگمان]آن ها سپس به عنوان بی خانمان برچسب می خورند
[ترجمه گوگل]سپس آنها به عنوان عمدا بی خانمان ها برچسب گذاری می شوند

11. Others avow that he intentionally distorted the trial.
[ترجمه ترگمان]دیگران اعتراف کرده اند که او عمدا محاکمه را تحریف کرده است
[ترجمه گوگل]دیگران بر این باورند که او عمدا محاکمه را تحریف کرده است

12. It is an intentionally achieved schizophrenia, with the expectation of a spontaneous remission-which, how-ever, does not always follow.
[ترجمه ترگمان]این یک بیماری است که به طور عمدی به شیزوفرنی می رسد، با این امید که بهبود خود به خود - که، چگونه - همیشه، همیشه از آن پیروی نمی کند
[ترجمه گوگل]این یک اسکیزوفرنی است که به طور قاطع به دست آمده است، با انتظارات از خودمختاری، که همواره همیشه دنبال آن نیست

13. First and foremost, we are intentionally considering a limited subset of the potential causes of recent longer-term climate change.
[ترجمه ترگمان]اول و مهم تر، ما به طور عمدی یک زیرمجموعه محدود از دلایل بالقوه تغییرات آب و هوایی اخیر را مد نظر قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]اول و مهمتر از همه، ما عمدا با توجه به یک زیرمجموعه محدود از علل بالقوه تغییرات اقلیمی درازمدت اخیر است

14. It is a federal crime to intentionally disclose the contents of an intercepted telephone call.
[ترجمه ترگمان]این یک جرم فدرال است که به طور عمدی محتویات یک تماس تلفنی را افشا می کند
[ترجمه گوگل]این یک جرم فدرال است که عمدا محتوای یک تماس تلفنی متوقف شده را افشا می کند

15. The inequality in life chances has therefore intentionally been reinforced in old age.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نابرابری در زندگی به طور عمدی در پیری تقویت شده است
[ترجمه گوگل]بنابراین نابرابری در شانس زندگی به طور عمدی در سالخوردگی تقویت شده است

پیشنهاد کاربران

طبق دانسته های قبلی

عامدانه، تعمدانه، آگاهانه

هدفمند

این واژه بیشتر برای پدیده های ذهنی متافیزیکی استفاده میشه کلمه دیگه ای که همین معنی رو میده و برای دیگر بحث ها مناصبه Deliberately هستش

عمدا - از روی عمد
She kept the door opened intentionally : او در را عمدا در را باز گذاشت

intentionally ( adv ) = عمداً، هدفمندانه، از روی قصد ( از قصد ) ، تعمداً، عمداٌ، از روی عمد، آگاهانه

مترادف است با کلمه : deliberately ( adv )

examples :
1 - The machine was left on intentionally.
آن دستگاه عمدا روشن گذاشته شده بود.
2 - intentionally vague promises
وعده های سربسته ( مبهم ) عمدی
3 - i did'nt ignore her intentionally - i just did't recognize her.
من از قصد او را نادیده نگرفتم - فقط او را نشناختم.


عمدا
عامدا
عمدی

on purpose


کلمات دیگر: