باز اغازی، شروع دوباره، باز اغازیدن
restart
باز اغازی، شروع دوباره، باز اغازیدن
انگلیسی به فارسی
باز آغازی، شروع دوباره، باز آغازیدن
راه اندازی مجدد، شروع دوباره، باز اغازی، باز اغازیدن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: restarts, restarting, restarted
حالات: restarts, restarting, restarted
• (1) تعریف: to cause (something) to begin afresh or to begin operating again.
- His stay at the rehabilitation center helped him restart his life.
[ترجمه ترگمان] اقامت او در مرکز توان بخشی به او کمک کرد تا زندگی خود را مجددا راه اندازی کند
[ترجمه گوگل] اقامت او در مرکز توانبخشی به او کمک کرد تا زندگی خود را دوباره شروع کند
[ترجمه گوگل] اقامت او در مرکز توانبخشی به او کمک کرد تا زندگی خود را دوباره شروع کند
- The car's engine died, and I couldn't restart it.
[ترجمه ترگمان] موتور ماشین خاموش شد و نمی توانستم از نو شروع کنم
[ترجمه گوگل] موتور ماشین فوت کرد و من نمی توانستم آن را راه اندازی کنم
[ترجمه گوگل] موتور ماشین فوت کرد و من نمی توانستم آن را راه اندازی کنم
• (2) تعریف: to cause (an active computer) to start its operations anew without shutting down.
- After installing the program, restart your computer.
[ترجمه ترگمان] پس از نصب برنامه، کامپیوتر خود را مجددا راه اندازی کنید
[ترجمه گوگل] پس از نصب برنامه، کامپیوتر خود را مجددا راه اندازی کنید
[ترجمه گوگل] پس از نصب برنامه، کامپیوتر خود را مجددا راه اندازی کنید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to begin operation again.
- The incident caused a disruption, but the competition has restarted now.
[ترجمه ترگمان] این حادثه باعث اخلال در این حادثه شد، اما اکنون این رقابت مجددا آغاز شده است
[ترجمه گوگل] این حادثه باعث اختلال شد، اما اکنون رقابت دوباره آغاز شده است
[ترجمه گوگل] این حادثه باعث اختلال شد، اما اکنون رقابت دوباره آغاز شده است
• (2) تعریف: of active computers, to start operations anew without shutting down.
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of restarting.
• begin again, recommence, start anew
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] شروع مجدد
[کامپیوتر] دوباره شروع کردن؛ بازآغازی ؛ شروع مجدد
[برق و الکترونیک] شروع مجدد
[ریاضیات] از سرگیری، از ابتدا شروع کردن
[کامپیوتر] دوباره شروع کردن؛ بازآغازی ؛ شروع مجدد
[برق و الکترونیک] شروع مجدد
[ریاضیات] از سرگیری، از ابتدا شروع کردن
جملات نمونه
1. The commissioners agreed to restart talks as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]اعضای کمیسیون توافق کردند که مذاکرات را هر چه زودتر ازسر بگیرند
[ترجمه گوگل]کمیسیون ها موافقت کردند تا مذاکرات را در اسرع وقت راه اندازی مجدد کنند
[ترجمه گوگل]کمیسیون ها موافقت کردند تا مذاکرات را در اسرع وقت راه اندازی مجدد کنند
2. Our car stalled and wouldn't restart.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ما از حرکت ایستاد و شروع به باز کردن نکرد
[ترجمه گوگل]ماشین ما متوقف شد و دوباره راه اندازی نشد
[ترجمه گوگل]ماشین ما متوقف شد و دوباره راه اندازی نشد
3. The doctors struggled to restart his heart.
[ترجمه ترگمان]پزشکان کوشیدند تا قلب او را مجددا راه اندازی کنند
[ترجمه گوگل]پزشکان تلاش کردند قلب خود را دوباره راه اندازی کنند
[ترجمه گوگل]پزشکان تلاش کردند قلب خود را دوباره راه اندازی کنند
4. The trial will restart today with a new jury.
[ترجمه ترگمان]محاکمه امروز با یک هیات منصفه جدید آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]محاکمه امروز با هیئت داوری جدید راه اندازی مجدد خواهد شد
[ترجمه گوگل]محاکمه امروز با هیئت داوری جدید راه اندازی مجدد خواهد شد
5. Please restart your computer to complete installation.
[ترجمه ترگمان]لطفا کامپیوترتان را برای کامل کردن نصب مجدد راه اندازی کنید
[ترجمه گوگل]لطفا برای نصب کامل نصب مجدد کامپیوتر خود را راه اندازی مجدد کنید
[ترجمه گوگل]لطفا برای نصب کامل نصب مجدد کامپیوتر خود را راه اندازی مجدد کنید
6. After the restart North started to play better rugby gaining more possession and putting Malone under pressure for the first fifteen minutes.
[ترجمه ترگمان]بعد از شروع مجدد شروع مجدد آفریقای جنوبی، راگبی بهتری کسب کرد و دکتر مالون را برای پانزده دقیقه تحت فشار قرار داد
[ترجمه گوگل]بعد از شروع مجدد، شمال شروع به بازی راگبی بهتر کرد و مالکیت بیشتری را به دست گرفت و Malone تحت فشار برای اولین پانزده دقیقه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]بعد از شروع مجدد، شمال شروع به بازی راگبی بهتر کرد و مالکیت بیشتری را به دست گرفت و Malone تحت فشار برای اولین پانزده دقیقه قرار گرفت
7. Restart cyclamen corms that have been resting over the summer.
[ترجمه ترگمان]راه اندازی مجدد corms corms که در طول تابستان در حال استراحت بوده اند
[ترجمه گوگل]ریشه کن کردن سیکلمن ها را که در طول تابستان استراحت می کنند، راه اندازی کنید
[ترجمه گوگل]ریشه کن کردن سیکلمن ها را که در طول تابستان استراحت می کنند، راه اندازی کنید
8. Mechanics tried to restart the car, but a gearbox breakage was quickly diagnosed.
[ترجمه ترگمان]مکانیک سعی کرد خودرو را مجددا راه اندازی کند، اما شکستگی جعبه دنده به سرعت تشخیص داده شد
[ترجمه گوگل]مکانیک سعی کرد ماشین را دوباره راه اندازی کند، اما شکستگی گیربکس به سرعت تشخیص داده شد
[ترجمه گوگل]مکانیک سعی کرد ماشین را دوباره راه اندازی کند، اما شکستگی گیربکس به سرعت تشخیص داده شد
9. He leapt at the line-out and at the restart.
[ترجمه ترگمان]از صف بیرون پرید و دوباره شروع به باز شدن کرد
[ترجمه گوگل]او در خط خارج و در راه اندازی مجدد جهش پیدا می کند
[ترجمه گوگل]او در خط خارج و در راه اندازی مجدد جهش پیدا می کند
10. The garages shut up and helped people to restart their cars after they had stalled through a flood.
[ترجمه ترگمان]The تعطیل شدند و به مردم کمک کردند تا خودروهای خود را بعد از توقف سیلاب، مجددا راه اندازی کنند
[ترجمه گوگل]گاراژ ها خاموش می شوند و به مردم کمک می کنند که ماشین های خود را دوباره راه اندازی کنند، چون آنها از طریق سیل متوقف شده اند
[ترجمه گوگل]گاراژ ها خاموش می شوند و به مردم کمک می کنند که ماشین های خود را دوباره راه اندازی کنند، چون آنها از طریق سیل متوقف شده اند
11. Both governments agreed to try to restart the political talks on Northern Ireland early in 199
[ترجمه ترگمان]هر دو دولت توافق کردند که ابتدا مذاکرات سیاسی را در ایرلند شمالی ۱۹۹ بار آغاز کنند
[ترجمه گوگل]هر دو دولت توافق کردند تا در اوایل سال 199، مذاکرات سیاسی در ایرلند شمالی را راه اندازی مجدد کنند
[ترجمه گوگل]هر دو دولت توافق کردند تا در اوایل سال 199، مذاکرات سیاسی در ایرلند شمالی را راه اندازی مجدد کنند
12. Water fluoridation costing £260,000 is to restart to protect against dental decay in the region.
[ترجمه ترگمان]\"fluoridation\" (Water Water)، برای محافظت در برابر پوسیدگی دندان در منطقه، به \"costing ۲۶۰،۰۰۰\" (Water Water)هزینه دارد
[ترجمه گوگل]Fluoridation آب، هزینه 260 هزار پوند، برای محافظت در برابر پوسیدگی دندان در منطقه آغاز می شود
[ترجمه گوگل]Fluoridation آب، هزینه 260 هزار پوند، برای محافظت در برابر پوسیدگی دندان در منطقه آغاز می شود
13. Chernobyl restart One of the three power plants at the Chernobyl nuclear reactor was restarted on Oct.
[ترجمه ترگمان]چرنوبیل یکی از سه نیروگاه برق هسته ای چرنوبیل را مجددا راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]چرنوبیل راه اندازی مجدد یکی از سه نیروگاه در راکتور هسته ای چرنوبیل در ماه اکتبر دوباره راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]چرنوبیل راه اندازی مجدد یکی از سه نیروگاه در راکتور هسته ای چرنوبیل در ماه اکتبر دوباره راه اندازی شد
14. That time the engine did not restart and the plane dived to the ground.
[ترجمه ترگمان]این بار موتور روشن نشد و هواپیما به زمین فرود آمد
[ترجمه گوگل]آن زمان موتور دوباره راه اندازی نشد و هواپیما به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]آن زمان موتور دوباره راه اندازی نشد و هواپیما به زمین افتاد
پیشنهاد کاربران
دوباره شروع کن
دوباره شروع کردن
تو می توانی دوباره شروع کنی
d needs to restart You can restart
بازنشانی، بازنشاندن
بازآغازیدن/بازشروعیدن/
پَریساریدَن
کلمات دیگر: