کلمه جو
صفحه اصلی

quickness


معنی : سرعت، فرزی
معانی دیگر : تندی، زودی، جلدی، فوریت، زودفهمی، سرعت انتقال، زودیابی

انگلیسی به انگلیسی

• rapidity, speediness; hastiness, hurriedness; briskness, liveliness

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] به تندی –به سرعت

مترادف و متضاد

سرعت (اسم)
acceleration, haste, speed, velocity, rapidity, rate, pace, expedition, celerity, promptitude, fastness, headway, speeding, quickness

فرزی (اسم)
quickness

جملات نمونه

1. The quickness of the hand deceives the eye.
[ترجمه ترگمان]سرعت دستی چشم را فریب می دهد
[ترجمه گوگل]سریع بودن دست چشم را فریب می دهد

2. She was known for the quickness of her wit.
[ترجمه ترگمان]از سرعت هوش و هوش او خبر داشت
[ترجمه گوگل]او برای سرعت بخشیدن به عقل او شناخته شده بود

3. He amazes me with his quickness and eagerness to learn.
[ترجمه ترگمان]او مرا با سرعت و اشتیاقی که برای یادگیری دارد، شگفت زده کرد
[ترجمه گوگل]او با سرعت و اشتیاق فراوان به یادگیری با من تعجب می کند

4. The quickness was necessary to avoid agitating the wolves -- who would be aware of our presence -- any more than necessary.
[ترجمه ترگمان]سرعت سرعت لازم برای اجتناب از تحریک گرگ ها بود - کسی که از حضور ما خبر داشت - هر چیزی بیشتر از این لازم بود
[ترجمه گوگل]سریع بودن برای جلوگیری از آشفتگی گرگ ها - که از حضور ما آگاهی داشت - لازم بود

5. Intelligence is quickness in seeing things as they are. George Santayana
[ترجمه ترگمان]هوش و ذکاوت در دیدن چیزها خیلی سریع است جورج Santayana
[ترجمه گوگل]هوش سریع در دیدن چیزهایی است که آنها هستند جورج سانتایانا

6. With a quickness that belied her age, she ran across the road.
[ترجمه ترگمان]با سرعتی که در سن و سال او بود، از جاده گذشت
[ترجمه گوگل]با سرعت بخشیدن به سن خود، او در سراسر جاده فرار کرد

7. It was the quickness of the changes in water flow during previous operations of the dam that led to the most erosion.
[ترجمه ترگمان]این سرعت تغییرات جریان آب در طول عملیات قبلی سد بود که منجر به فرسایش بیشتر شد
[ترجمه گوگل]این سرعت تغییرات در جریان آب در طول عملیات قبلی سد بود که منجر به فرسایش بیشتر شد

8. Mental Quickness: The change from attack power to agility has been reverted.
[ترجمه ترگمان]Quickness روانی: تغییر از قدرت حمله به چابکی بازگشته است
[ترجمه گوگل]سرعت روحی تغییر از قدرت حمله به چابکی تبدیل شده است

9. A brilliance and quickness of perception combined with a cleverness of expression _ r.
[ترجمه ترگمان]هوشمندی و سرعت ادراک همراه با زیرکی بیان
[ترجمه گوگل]درخشندگی و سرعت ادراک همراه با هوشمندانه بیان _ r

10. He uses a combination of length, quickness and tenacity to suffocate his opponents.
[ترجمه ترگمان]او از ترکیبی از طول، سرعت و سرسختی برای خفه کردن مخالفان خود استفاده می کند
[ترجمه گوگل]او از ترکیبی از طول، سرعت و استحکام برای خنثی کردن مخالفان خود استفاده می کند

11. A brilliance and quickness of perception combined with a cleverness of expression.
[ترجمه ترگمان]هوشمندی و سرعت ادراک با زیرکی بیان ترکیب شد
[ترجمه گوگل]درخشندگی و سرعت ادراک همراه با هوشمندانه بیان

12. Image processing technique has the advantages of quickness, accuracy and automation.
[ترجمه ترگمان]تکنیک پردازش تصویر مزایای سرعت، دقت و اتوماسیون است
[ترجمه گوگل]تکنیک پردازش تصویر دارای مزایای سرعت، دقت و اتوماسیون است

13. They had all inherited their father's preposterous quickness and elegance.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها preposterous و ظرافت پدرشان را به ارث برده بودند
[ترجمه گوگل]همه آنها سریع و ظرافت پر از پدر خود را به ارث برده اند

14. She retained the passion and quickness of a wunderkind.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق the را حفظ کرده بود
[ترجمه گوگل]او شور و هیجان یک رگبار را حفظ کرد


کلمات دیگر: