کلمه جو
صفحه اصلی

rubber


معنی : پاک کن، لاستیک، کائوچو، سوهان، رزین، ابریشمی یا کاپوت، لاستیکی
معانی دیگر : کش، (شخص یا اسباب) مالنده، مالشگر، ساینده، ماساژ دهنده، مشت و مال دهنده، مداد پاک کن، تخته پاک کن، کاپوت، دوره ی مسابقات، مالنده یاساینده

انگلیسی به فارسی

رزین، لاستیک، کائوچو، لاستیکی، ابریشمی یا کاپوت،مالنده یاساینده


لاستیک، كائوچو، رزین، سوهان، پاک کن، ابریشمی یا کاپوت، لاستیکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a highly elastic solid made of dried and coagulated sap or latex from various tropical plants, esp. the rubber tree.

(2) تعریف: this substance chemically treated and modified, as by vulcanizing, and used in tires, erasers, electric insulation, elastic bands, and the like.

(3) تعریف: any of various synthetics resembling the natural substance or its products.

(4) تعریف: (usu. pl.) an overshoe made of rubber; galoshes.

(5) تعریف: in baseball, an oblong piece of rubber set in the pitcher's mound.

(6) تعریف: one who rubs or gives a rubdown.

(7) تعریف: (slang) a condom.
مشابه: safe

(8) تعریف: (chiefly British) an object, usu. made of rubber or felt, that is used to erase writing or marks; eraser.
صفت ( adjective )
مشتقات: rubberlike (adj.)
• : تعریف: made of or with rubber.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a series of three or five games, as in bridge, played until one side wins a specific score or number of games.

(2) تعریف: a game played to break a tie.

• caoutchouc, elastic material derived from of some tropical plants; synthetic material resembling caoutchouc; eraser; instrument for rubbing or scraping; series of card games; decisive game in a series of card games; condom (slang)
coat with rubber, cover with rubber
made from rubber, composed of elastic material, made from caoutchouc
rubber is a strong, waterproof, elastic substance made from the sap of a tropical tree. it can also be produced chemically. rubber can be used for making products such as tyres and waterproof boots.
a rubber is a small piece of rubber used for rubbing out writing.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] لاستیک، رزین، کائوچو، لاستیکى، ابریشمى یا کاپوت، مالنده یا ساینده
[عمران و معماری] لاستیک
[برق و الکترونیک] لاستیک
[فوتبال] لاستیک
[مهندسی گاز] لاستیک
[زمین شناسی] کایوچو - جسم جامد معمولا قابل ارتجاع که از ترشح شیرابه گیاهان گوناگون بدست آمده است
[نساجی] لاستیک ( کائو چوی ولکا نیزه شده )- کائوچو - تخته ماهوتی زیر غلتکهای کشش
[ریاضیات] کائوچو، لاستیک
[پلیمر] لاستیک

مترادف و متضاد

پاک کن (اسم)
brush, eraser, mop, wiper, rubber

لاستیک (اسم)
tire, rubber, caoutchouc, india rubber

کائوچو (اسم)
rubber, caoutchouc, india rubber, gutta-percha

سوهان (اسم)
file, rubber, rasp

رزین (اسم)
rubber, resin, resinate

ابریشمی یا کاپوت (اسم)
rubber

لاستیکی (صفت)
rubber

جملات نمونه

1. rubber band
بند کشی

2. rubber band
نوار کش

3. rubber gloves
دستکش لاستیکی

4. rubber has more resilience than wood
کشسانی لاستیک از چوب بیشتر است.

5. rubber is elastic
لاستیک کشسان است.

6. rubber is resilient
لاستیک کشسان است.

7. rubber rings for sealing pickle jars
واشرهای حلقوی از لاستیک برای کیپ کردن شیشه های ترشی

8. rubber scrap
خرده لاستیک

9. rubber stamp
مهر لاستیکی

10. rubber stretches easily
لاستیک به آسانی کش می آید.

11. rubber that has lost its tone
لاستیک که کش پذیری خود را از دست داده است

12. a rubber plantation
درختستان کائوچو

13. chemical rubber
لاستیک مصنوعی

14. old rubber band loses its stretch
نوار کش کهنه کشسانی خود را از دست می دهد.

15. synthetic rubber
لاستیک مصنوعی

16. peel rubber (or tires)
(امریکا - خودمانی) اتومبیل را به سرعت به حرکت در آوردن

17. a live rubber ball
گوی لاستیکی جهمند

18. the old rubber tape has lost its spring
نوار کش کهنه کشسانی خود را از دست داده است.

19. to tap a rubber tree
از درخت کائوچو شیره گرفتن

20. tires are made of rubber
تایر را از لاستیک می سازند.

21. to snap someone with a rubber band
با نوار لاستیکی کسی را زدن (کش پران کردن)

22. the sofa is padded with soft rubber and leather
کاناپه با لاستیک و چرم نرم لایه گذاری شده است.

23. the parliament too had become the dictator's rubber stamp
پارلمان نیز صحه گذار احکام آن دیکتاتور شده بود.

24. This rubber ball is very resilient and immediately springs back into shape.
[ترجمه ترگمان]این توپ پلاستیکی بسیار انعطاف پذیر است و فورا به شکل شکل باز می گردد
[ترجمه گوگل]این توپ لاستیکی بسیار انعطاف پذیر است و بلافاصله به شکل شکل می گیرد

25. In one driveway a chauffeur wearing rubber boots was hosing down a limousine.
[ترجمه ترگمان]در یک راه ماشین رو، راننده ای که چکمه های لاستیکی پوشیده بود روی یک لیموزین دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]در یک درایو، یک چکوز که با چکمه های لاستیکی پوشیدنی بود، یک ماشین لیموزین را خاموش کرد

26. Rubber boots are impervious to water.
[ترجمه ترگمان] boots پلاستیکی در برابر آب مقاوم هستند
[ترجمه گوگل]چکمه های لاستیکی برای آب غیر قابل نفوذ هستند

27. Rubber bullets were used to break up the demonstration.
[ترجمه ترگمان]از گلوله های پلاستیکی برای شکستن تظاهرات استفاده می شد
[ترجمه گوگل]گلوله های لاستیکی برای شکستن تظاهرات استفاده شد

28. He pierced the rubber ball with a needle.
[ترجمه ترگمان]با یک سوزن توپ را سوراخ کرد
[ترجمه گوگل]او توپ را با یک سوزن سوراخ کرد

29. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

30. A rubber duck floated in the bath.
[ترجمه ترگمان]یک اردک پلاستیکی در حمام موج می زد
[ترجمه گوگل]اردک لاستیک در حمام شناور شد

rubber gloves

دستکش لاستیکی


Tires are made of rubber.

تایر را از لاستیک می‌سازند.


rubber band

نوار کش


پیشنهاد کاربران

دست ( در ورق بازی )

ت. معماریش
لاستیک

سارق

Robber سارق

پلاستیک

لاستیک

پاک کن

- rubber پاک کن می شود .
- اما eraser که این کلمه هم به معنی پاک کن می باشد، درست تر و کاربردی تر می باشد.

۱. کائوچو
۲. پلاستیک

Rubber boots:چکمه ی پلاستیکی

پاک کن در بریتیش : rubber
پاک کن در امریکن : eraser

کائوچو

ک ا ن د و م ( در آمریکا )

1 - پلاستیک - لاستیک - پلاستیکی - لاستیکی
2 - مداد پاک کن - تخته پاک کن
3 - ( AmE ) عامیانه: کاندوم

ب معنی پاک کننده میباشد. بیشتر روی قوطی های اسپری تمیز کننده دیده میشه.

به کائوچوی استخراجی از درختان ( کائوچو ) که به صورت ماده لاستیکی است نیز rubber می گویند.


rubber معانی زیادی داره:


۱ - لاستیی
My watch has a rubber band
ساعتم بند لاستیکی دارد.

rubber gloves
دستکش های لاستیکی


۲ - پلاستیکی
I have a little rubber ball
یه توپ پلاستیکی کوچولو دارم.

۳ - پاک کن

Give back my rubber
پاک کنم را پس بده.

۴ - تخته پاک کن

۵ - کاندوم ( BrE )
( AmE ) condom



کلمات دیگر: