معنی : پرتاب، استقرار، سرازیری، اوج، درجه، گام، پلکان، زیر و بمی صدا، قیر، دانگ صدا، لباب، ضربت باچوگان، اوجپرواز، جای شیب، توپ را زدن، پرتاب کردن، اردو زدن، بر پا کردن، نصب کردن، استوار کردن
معانی دیگر : زیف، شر پون، انواع انگم ها و بیتومن ها (bitumens) که از گیاهان یا مواد نفتی گرفته می شوند و دارای ویژگی های قیر هستند، افکندن، انداختن، پراندن، سوت کردن، (خیمه و غیره) برپا کردن، زدن، جایگزین شدن، اتراق کردن، دور انداختن، (مهجور) آرایش جنگی کردن، رزم آرایی کردن، (در اندازه یا حد معینی) تنظیم کردن، (آواز) دانگ، (صدا) زیروبمی، ارتفاع، (ساز موسیقی) کوک کردن، میزان کردن، نواک، از سر افتادن، شیرجه رفتن، فرو افتادن، نقش بر زمین شدن، سرازیر شدن، شیب دار شدن، (کشتی و هواپیما) تکان خوردن، (ناگهان) الاکلنگ کردن، (از سینه و سپس از پاشنه) بلند شدن، بالا و پایین رفتن، تکان (در دریا یا هوای طوفانی)، تلاطم، (بیس بال) گوی پران بودن، گوی پرانی کردن، حد، (انگلیس) زمین بازی، (معماری) میزان شیب بام، شیب داشتن، قله، بالاترین حد، هر چیز افکنده شده، طول پرتاب، میزان شیب، درجه ی سرازیری، نحوه ی حرف زدن، (به ویژه فروشندگان) چرب زبانی، محل خیمه زنی، محل پارک کردن تریلرها و کمپرسی ها، (دستفروش و روزنامه فروش و غیره) محل کسب (معمولا در پیاده رو)، دکه، (کان شناسی) فرو رفتگی رگه یا لایه، (بازی گلف) ضربه زدن به طوری که گوی در هوا قوس بزند، (این نوع ضربه) ضربه ی قوسی، (پروانه ی هواپیما) زاویه ی ملخ، گام ملخ، زاویه ی پره های پروانه، مسافتی که پروانه در یک دور زدن به جلو می رود، (مکانیک) فاصله ی مراکز دو دنده یا پیچ متوالی، فاصله ی یک شیار تا شیار مشابه، نصب، خیمه زدن، دربیسبال توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن