کلمه جو
صفحه اصلی

player


معنی : هنرپیشه، نوازنده، بازیکن، بازیکن ورزشی
معانی دیگر : (موسیقی) نوازنده، بازیگر، هنرپیشه (تئاتر و غیره)، قمارباز

انگلیسی به فارسی

بازیکن، نوازنده، هنرپیشه، بازیکن ورزشی


نوازنده، بازیکن، هنرپیشه، بازیکن ورزشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who takes part in a game or sport.
مشابه: athlete, competitor, contestant, gamester, participant, sportsman

(2) تعریف: one who plays a musical instrument.
مترادف: musician, performer
مشابه: cat, minstrel

(3) تعریف: an actor in a drama.
مترادف: actor, actress, performer, thespian
مشابه: entertainer, ham, mime, mummer

• actor; sports player, athlete; one who plays a musical instrument; trifler, one who trifles, one who amuses himself; idler, lazy person, unproductive person; machine that reproduces sound or image (such as: cassette player, cd player record player, video player etc.); (slang) gigolo; (slang) gambler
a player in a sport or game is a person who takes part.
you can refer to a musician as a player. for example, a piano player is someone who plays the piano.
a player is also a person, group, or country that takes part in a process.
see also cassette player, cd player, record player.

دیکشنری تخصصی

[سینما] بازیگر
[فوتبال] بازیکن
[ریاضیات] بازیکن

مترادف و متضاد

هنرپیشه (اسم)
actor, artist, thespian, craftsman, player

نوازنده (اسم)
player, musician, executant, instrumentalist

بازیکن (اسم)
player

بازیکن ورزشی (اسم)
player

person participating in sport


Synonyms: amateur, athlete, champ, competitor, contestant, jock, member, opponent, participant, pro, professional, rookie, sportsperson, superjock, sweat, team player


Antonyms: fan, spectator


person who acts in performance


Synonyms: actor, bit player, entertainer, extra, ham, hambone, impersonator, lead, mime, mimic, performer, playactor, scene stealer, stand-in, star, thespian, trouper, understudy, walk-on


Antonyms: director


person who produces music


Synonyms: artist, instrumentalist, musician, music maker, performer, rocker, soloist, virtuoso


Antonyms: conductor


جملات نمونه

a football player

فوتبالیست


1. chess player
شطرنج باز

2. a football player
فوتبالیست

3. a golf player
بازیکن گلف

4. a guitar player with a delicate touch
گیتار زن که با ظرافت می نوازد

5. a poker player
پو کر باز

6. a seeded player
بازیکن رتبه دار

7. a bum basketball player
بسکتبالیست ناشی

8. a finished piano player
پیانو زن تمام و کمال

9. a good-sized football player
فوتبالیست درشت اندام

10. a poor football player
فوتبالیست ناشی

11. the dirty football player who kicked me on purpose
فوتبالیست ناجوانمردی که عمدا به من لگد زد

12. the dexterity of that violin player
چیره دستی آن نوازنده ی ویولن

13. he is out and away our best football player
بی تردید او بهترین فوتبالیست ما است.

14. two infringements of the rules will disqualify a player
دو مورد تخلف از مقررات موجب محروم شدن بازیکن خواهد شد.

15. though himself not short, he was dwarfed by the basketball player
با آنکه خود او قدکوتاه نبود ولی در کنار آن بسکتبالیست کوتاه قد به نظر می آمد.

16. He has been Milan's most consistent player this season.
[ترجمه ترگمان]او در این فصل most بازیکن میلان بوده است
[ترجمه گوگل]او بیشترین پیروزی میلان در این فصل را دارد

17. A tennis player needs to have very quick reflexes.
[ترجمه ترگمان]یک بازیکن تنیس باید واکنش های سریع داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک بازیکن تنیس باید رفلکس های بسیار سریع داشته باشد

18. That player doesn't play fairly; did you see him kick his opponent down?
[ترجمه ترگمان]او محکم بازی نمی کند؛ او را دیدی که opponent را پایین انداخت؟
[ترجمه گوگل]این بازیکن عادلانه بازی نمی کند آیا او را دیدی؟

19. The 16-year-old tennis prodigy is the youngest player ever to reach the Olympic finals.
[ترجمه ترگمان]این اعجوبه tennis ۱۶ ساله جوان ترین بازیکن است که تا به حال به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز 16 ساله تنیس، جوانترین بازیکن است که تاکنون به مرحله نهایی المپیک آمده است

20. A tennis player shows good anticipation by moving quickly into position.
[ترجمه ترگمان]یک بازیکن تنیس انتظار خوب را با حرکت سریع در موقعیت نشان می دهد
[ترجمه گوگل]یک بازیکن تنیس با پیشروی سریع به موقعیت می تواند پیش بینی خوبی داشته باشد

21. I was a fairly good football player in my youth.
[ترجمه ترگمان]من در جوانی یک بازیگر خوب فوتبال بودم
[ترجمه گوگل]من در جوانان یک بازیکن فوتبال نسبتا خوب بودم

22. It's wise to have an extra video player as a fallback.
[ترجمه ترگمان]عاقلانه است که یک بازیگر ویدئوی اضافی به عنوان پشتیبان داشته باشید
[ترجمه گوگل]این عاقلانه است که یک پخشکننده ویدیویی اضافی به عنوان جایگزین داشته باشید

23. She makes a good tennis player.
[ترجمه ترگمان]او یک بازیگر خوب تنیس می سازد
[ترجمه گوگل]او یک بازیکن خوب تنیس می کند

24. Start by dealing out ten cards to each player.
[ترجمه ترگمان]با خرید ۱۰ کارت به هر بازیکن شروع کنید
[ترجمه گوگل]با خرید ده کارت به هر بازیکن شروع کنید

25. I lent my CD player to Dave and I haven't got it back yet.
[ترجمه دیبا] من سی دی ام را به Dave دادم و هنوز نگرفتم
[ترجمه ترگمان]من سی دی رو به دیو قرض دادم و هنوز برنگشته بودم
[ترجمه گوگل]پخش سی دی من را به Dave دادم و هنوز آن را نگرفته ام

پیشنهاد کاربران

بازیکن
پخش کننده
دستگاه پخش

ایفاگر

بازیگر, انجام دهنده سرگرمی یافعالیت.

نقش آفرین

عوامل دخیل

پخش گر ( تو زمینه اهنگ و ویدئو )

فرد مهم، نفرِ کلیدی، دست اندر کار

اسم یکی از شخصیت های انیمیشن امانگ اس گیم تونز که از وقتی بازی رو شروع کرده ۵ ماه میگذره ولی یه بارم برنده نشده
و برای برنده شدن هرکاری میکنه. . .
معنی پلیر میشه بازیکن

معنی دو دره باز هم میده
معمولاً به پسرایی که میگن که برای تفریح با دخترا وارد رابطه میشن و احساساتشون رو پایمال میکنن و به اصطلاح، دختربازن

player ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: بازیگر 1
تعریف: هنرمندی که نقشی را بر روی صحنه اجرا می‏کند

اسم player به معنای دستگاه پخش
اسم player در مفهوم دستگاه پخش به دستگاهی گفته می شود که صدا ها و تصاویری که از قبل روی یک cd و dvd و . . . ضبط شده اند را پخش می کند. مثال:
a dvd player ( دستگاه پخش دی وی دی )

اسم player به معنای بازیکن
اسم player در مفهوم بازیکن به فردی گفته می شود که در یک مسابقه یا بازی، شرکت می کند. مثال:
a football player ( یک بازیکن فوتبال )
. each player takes three cards ( هر بازیکن سه ( عدد ) کارت برمیدارد. )

اسم player به معنای نوازنده
اسم player در مفهوم نوازنده به فردی گفته می شود که یک آلت موسیقی می نوازد. مثال:
a piano player ( نوازنده پیانو )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: