درست، بطور صحیح، موافق اداب، بطورشایسته، کاملا، خیلی خوب
properly
درست، بطور صحیح، موافق اداب، بطورشایسته، کاملا، خیلی خوب
انگلیسی به فارسی
درست، به طور صحیح، موافق آداب، به طور شایسته، کاملا، خیلی خوب
انگلیسی به انگلیسی
• well; correctly; fittingly; justly
if something is done properly, it is done correctly and satisfactorily.
if something is done properly, it is done correctly and satisfactorily.
قید ( adverb )
• (1) تعریف: in an appropriate way.
• متضاد: improperly
• مشابه: seemly, well
• متضاد: improperly
• مشابه: seemly, well
• (2) تعریف: correctly.
• متضاد: improperly, wrong
• مشابه: right
• متضاد: improperly, wrong
• مشابه: right
• (3) تعریف: with decorum.
• متضاد: improperly, indecorously
• مشابه: right, seemly
• متضاد: improperly, indecorously
• مشابه: right, seemly
• (4) تعریف: completely.
• (5) تعریف: with good reason; justifiably.
• متضاد: improperly
• مشابه: well
• متضاد: improperly
• مشابه: well
دیکشنری تخصصی
[فوتبال] صحیح- بطور شایسته
[ریاضیات] به طور کامل، خاصیت
[ریاضیات] به طور کامل، خاصیت
جملات نمونه
1. properly managed, we have enough food to last us two months
اگر مدیریت صحیح به کار بریم،غذا برای دو ماه کافی خواهد بود.
2. place the books properly
کتاب ها را درست بچین.
3. they were not properly rigged for that long mountain climbing
آنها به طور شایسته ای برای آن کوهنوردی طولانی مجهز نشده بودند.
4. get the door to close properly
کاری کن که در درست بسته شود.
5. the gears do not engage properly
دنده ها (یا چرخ دنده ها) درست به هم جفت نمی شوند.
6. the hose should be looped properly to prevent kinks
برای جلوگیری از تاب خوردگی،شیلنگ را باید درست حلقه کرد.
7. they did not receive us properly
آنها ما را درست تحویل نگرفتند.
8. the car's spark plug does not spark properly
شمع اتومبیل درست جرقه نمی زند.
9. i did not understand the story at all because its parts did not properly jell
اصلا داستان رانفهمیدم چون جزئیات آن درست شکل نیافته بود.
10. Make sure the letter is properly addressed.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که این نامه به درستی مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که نامه درست است
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که نامه درست است
11. Allow the meat to thaw properly before cooking it.
[ترجمه ترگمان]بگذارید گوشت قبل از طبخ به درستی آب شود
[ترجمه گوگل]قبل از پختن گوشت به درستی گرم کنید
[ترجمه گوگل]قبل از پختن گوشت به درستی گرم کنید
12. Ensure that all the waste is properly and safely disposed of.
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که تمام زباله ها به درستی و بدون امنیت دفع می شوند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام زباله به درستی و با خیال راحت از بین می رود
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام زباله به درستی و با خیال راحت از بین می رود
13. The brakes don't seem to be working properly.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که ترمزها درست کار کنند
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که ترمز به درستی کار کند
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که ترمز به درستی کار کند
14. It is difficult to assess the building's value properly without seeing it.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی صحیح ارزش ساختمان بدون دیدن آن دشوار است
[ترجمه گوگل]ارزش دیدن ساختمان را بدون دیدن آن دشوار است
[ترجمه گوگل]ارزش دیدن ساختمان را بدون دیدن آن دشوار است
15. The focus on my camera isn't working properly.
[ترجمه ترگمان]فوکوس بر روی دوربین من به درستی کار نمی کند
[ترجمه گوگل]تمرکز بر روی دوربین من به درستی کار نمی کند
[ترجمه گوگل]تمرکز بر روی دوربین من به درستی کار نمی کند
16. Part of my steak isn't cooked properly.
[ترجمه marjan] قسمتی از استیک من به درستی پخته نشده
[ترجمه ترگمان]قسمتی از استیک من درست پخته نشده[ترجمه گوگل]بخشی از استیک من صحیح نیست
17. The crates had not been properly secured to the truck.
[ترجمه ترگمان]صندوق ها را به خوبی به کامیون بسته بودند
[ترجمه گوگل]جعبه ها به کامیون درست نشده اند
[ترجمه گوگل]جعبه ها به کامیون درست نشده اند
18. It was too dark to see properly.
[ترجمه ترگمان]هوا آنقدر تاریک بود که نمی شد آن را تشخیص داد
[ترجمه گوگل]برای دیدن درست به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]برای دیدن درست به نظر می رسید
The television isn't working properly
تلویزیون به درستی کار نمیکند
Allow the meat to thaw properly before cooking it
قبل از آن که گوشت را بپزی اجازه بده به خوبی آب شود
پیشنهاد کاربران
به دلخواه
به طور قطع
قطعا
قطعا
درست صحیح
مناسب
به درستی
درخور و شایسته
بطور صحیح
Correctly
Correctly
به معنی دقیق/واقعی کلمه
مبادی آداب
Correctly
دقیقا
به ططور مناسب
1. به درستی
2. در واقع، واقعا ( in fact _ really )
2. در واقع، واقعا ( in fact _ really )
به طور کامل
1.
INFORMAL
BRITISH
thoroughly
completely
2.
Satisfactorily
Correctly
3.
suitably
appropriately
4.
Exactly
INFORMAL
BRITISH
thoroughly
completely
2.
Satisfactorily
Correctly
3.
suitably
appropriately
4.
Exactly
?? Do you have my voice
Yes but not properly
Yes but not properly
کلمات دیگر: