1. team effort
کوشش دسته جمعی
2. team members were asked to extend themselves
از بازیکنان تیم خواسته شد که بیشترین سعی خود را بکنند.
3. team spirit
روحیه ی جمعی
4. team sports
ورزش های گروهی
5. team standings in the league
جایگاه هر یک از تیم های گروه ورزشی
6. a team bound on winning
تیمی که مصمم به بردن است
7. a team of divers
(دسته ی) غواصان
8. a team of fresh horses for the carriage
یک دسته اسب تازه نفس برای کالسکه
9. a team primed for a game
یک تیم که برای مسابقه آماده شده است
10. our team dropped five straight games
تیم ما پنج مسابقه ی متوالی را باخت.
11. our team has had three wins and two losses
تیم ما سه پیروزی و دو باخت داشته است.
12. our team has signed two new palyers
تیم ما با دو بازیکن جدید قرارداد بسته است.
13. our team is ahead by two points
تیم ما دو امتیاز جلو است.
14. our team is the league champion
تیم ما قهرمان لیگ است.
15. our team is training for the olympic games
تیم ما برای مسابقات المپیک در حال تمرین است.
16. our team leads (them) by five points
تیم ما پنج امتیاز (از آنها) جلو است.
17. our team members proved their mettle
افراد تیم ما جوهر خود را بروز دادند.
18. our team romped with a score of 96 to 45
تیم ما با امتیاز 96 به 45 به سهولت برنده شد.
19. our team smothered them
تیم ما آنها را شکست فاحش داد.
20. our team swept this series
تیم ما این سری مسابقات را بدون باخت برد.
21. our team was plastered
تیم ما شکست بدی خورد.
22. our team was playing badly and the spectators kept jeering at them
تیم ما بد بازی می کرد و تماشاچیان مرتب آنها را هو می کردند.
23. our team will have a home game
تیم ما در شهر خودمان بازی خواهند کرد.
24. our team will play in the finals
تیم ما در دوره ی پایانی شرکت خواهدکرد.
25. pararescue team
گروه چتربازان نجات
26. their team trails ours two to five
تیم آنها دو به پنج از تیم ما عقب است.
27. this team is a poor bet
این تیم فوتبال ارزش شرطبندی را ندارد.
28. to team up on a research project
در یک طرح پژوهشی هم گروه شدن
29. tow team lumber
با اسب الوار بردن
30. which team is batting now?
حالا کدام تیم چوگان زنی می کند؟
31. a debate team
تیم مناظره
32. a firefighting team
گروه آتش نشانی
33. a football team
تیم فوتبال
34. a six-man team
یک تیم شش نفری
35. a varsity team
تیم دانشگاهی
36. eating their team is a cinch
شکست دادن تیم آنها حتمی است.
37. iran's football team
تیم فوتبال ایران
38. our football team got clobbered seven to nothing
تیم فوتبال ما هفت به هیچ حسابی شکست خورد.
39. our football team got thrashed
تیم فوتبال ما شکست جانانه ای خورد.
40. our national team was beaten
تیم ملی ما شکست خورد.
41. the losing team
تیم بازنده
42. their football team is good but it lacks depth
تیم فوتبال آنها خوب است ولی افراد ذخیره کم دارد.
43. though our team was weaker, we upset them 4 to 2
با آنکه تیم ما ضعیف تر بود آنها را 4به 2 شکست دادیم.
44. when our team scored (a goal), the spectators roared
وقتی که تیم ما گل زد تماشاچیان غلغله کردند.
45. a disciplined football team
تیم فوتبال با انضباط
46. a pickup football team
تیم فوتبال مرکب از آشنایان
47. a professional football team
تیم فوتبال حرفه ای
48. a scratch football team
تیم فوتبال با عجله تشکیل شده
49. he made the team
او را در تیم پذیرفتند.
50. he steered the team to victory
او تیم را به پیروزی رساند.
51. to penalize a team 10 yards for unnecessary roughness
به خاطر خشونت بی مورد تیم را 10 یارد جریمه کردن
52. we creamed their team six to one!
شش به یک تیم آنها را شکست جانانه ای دادیم !
53. hejazi captained the soccer team well
حجازی تیم فوتبال را خوب رهبری می کرد.
54. low man on this team
دون پایه ترین مرد این گروه
55. my co-option into the team
پذیرفته شدن من (به عضویت) در تیم
56. the captain sparked his team to victory
کاپیتان موجب برد تیم خود شد.
57. the loss put the team in the hole
آن شکست تیم را دچار وضع بدی کرد.
58. the selection of the team members was haphazard
گزینش اعضای تیم بدون حساب و کتاب انجام شد.
59. yesterday we walloped their team 5 to 1!
دیروز 5 به 1 تیم آنها را درهم کوبیدیم !
60. in tugs-of-war usually the heaviest team member serves as the anchor
در مسابقه های طناب کشی معمولا سنگین ترین عضو تیم را عقب دار می کنند.
61. my vis-à-vis in the opposing team was a huge german
همتای من در تیم مقابل یک مرد آلمانی بسیار تنومند بود.
62. taken in the lump, the team played well
روی هم رفته این تیم خوب بازی کرد
63. the coach's talk got the team steamed up
سخنان مربی افراد تیم را به هیجان آورد.
64. the star of our football team
چهره ی درخشان تیم فوتبال ما
65. the undermost man of our team
پایین ترین عضو تیم ما
66. they have been raiding our team and signing up our best players for years
سال هاست که آنها به تیم ما دستبرد زده و بهترین بازیکنان ما را استخدام کرده اند.
67. a pivot man on the football team
یک بازیکن کلیدی در تیم فوتبال
68. he has been coaching our football team for years
او سال هاست که تیم فوتبال ما را سر پرستی می کند.
69. that year, iowa fielded a weak team
آن سال ((ایوا)) تیم ضعیفی را به مسابقات فرستاد.
70. he has a key role in this team
او در این تیم نقش کلیدی دارد.