کلمه جو
صفحه اصلی

issue


معنی : نژاد، اولاد، فرزند، سرانجام، پی امد، بر امد، نسخه، عمل، کردار، موضوع، شماره، نشریه، نتیجه بحی، رواج دادن، انتشار دادن، صادر شدن، فرستا دن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن
معانی دیگر : برون ریزی، در روی، خروج، برون رفت، برونش، راه خروج، خروجی، دهانه، مخرج، برونگاه، برونجای، نتیجه، عاقبت، پایان، برایند، درآمد (از ملک یا مالیات یا جریمه)، دریافتی(ها)، مداخل، (به صورت مداخل) حاصل شدن، به دست آمدن، تعلق گرفتن به، ارزیافت، عواید، عاید شدن، (موضوع یا سوال و غیره) مورد بحث، مطلب، قضیه، مسئله، باره، جستار، سخن مایه، درونمایه، برون فرستی، صدور، توزیع، نشر، انتشار، پخش، روانش، فرستش، پراکنش، پخشش، (آنچه که در هر وهله منتشر شود) چاپ، سری، (پزشکی - بیرونریزی یا آمدن خون یا چرک و غیره، بریدگی یا شکاف برای خارج سازی چرک و غیره) ریزش، خون ریزش، (جای) نیشتر، بیرون آمدن (یا ریختن یا تراویدن و غیره)، جریان یافتن، درآمدن، زاده شدن، (از نژاد یا خانواده و غیره ی بخصوصی) تبار داشتن، (حقوق) اولاد، بازماندگان، (با: from) منتج شدن از، پیامد (چیزی) بودن، ناشی شدن، منشا گرفتن، بن گرفتن از، (معمولا با: in) به نتیجه رسیدن، سرزدن، چاپ کردن یا شدن، منتشر کردن یا شدن، نشر کردن یا شدن، پراکندن، پخشیدن، توزیع کردن، (جیره و سهمیه و غیره) دادن، بیرون دادن، نوع، نتیجه بحک

انگلیسی به فارسی

نتیجه، حاصل، پیامد، عاقبت، پایان، برایند


موضوع، مسئله، مطلب، قضیه


خروج، بیرون‌ریزی، بیرون آمد، بیرون زدن، جریان


(کتاب، مجله) انتشار، نشر، (اسکناس، تمبر) چاپ، به جریان انداختن


(آنچه که در هر وهله منتشر شود) چاپ، شماره، سری


زاده شدن، (از نژاد یا خانواده و غیره‌ی بخصوصی) تبار داشتن، (حقوق) اولاد، فرزند، بازماندگان


بیرون آمدن، خارج شدن، بیرون زدن، درآمدن، بیرون ریختن، جاری شدن، روان شدن، (نتیجه) ناشی شدن


توزیع کردن، پخش کردن، تقسیم کردن، (جیره و سهمیه و غیره) دادن، بیرون دادن


چاپ کردن یا شدن، منتشر کردن یا شدن، نشر کردن یا شدن، پراکندن، پخشیدن


درآمد (از ملک یا مالیات یا جریمه)، دریافتی(ها)، مداخل، (به صورت مداخل) حاصل شدن، به دست آمدن، تعلق گرفتن به، ارزیافت، عواید، عاید شدن


(فرمان، رای، گذرنامه) صدور


موضوع، شماره، نشریه، نسخه، عمل، فرزند، نژاد، کردار، اولاد، بر امد، پی امد، نتیجه بحی، سرانجام، صادر کردن، بیرون آمدن، خارج شدن، صادر شدن، انتشار دادن، رواج دادن، فرستا دن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: at issue
(1) تعریف: the act or process of sending or coming from a particular source.
مترادف: discharge, effusion, emanation, emission, flow, outflow, outpouring, stream
مشابه: egress, eruption, gush, leak, outburst

- They were able to stop the issue of fluid from the wound.
[ترجمه مریم] انها توانستند تراوش مایع از زخم را متوقف کنند
[ترجمه محسن] آن ها توانستند بیرون آمدن مایع از زخم را متوقف کنند
[ترجمه علی اصغر] آنها توانستند مشکل بیرون آمدن مایع از زخم را متوقف کنند.
[ترجمه ترگمان] آن ها قادر بودند که مساله مایع را از زخم رها کنند
[ترجمه گوگل] آنها توانستند مساله مایع را از زخم متوقف کنند
- The issue of pollutants from the factory into the stream has caused the death of most of the fish.
[ترجمه ترگمان] مساله آلاینده های این کارخانه در جریان آب باعث مرگ بیشتر ماهی ها شده است
[ترجمه گوگل] مسئله آلاینده ها از کارخانه به این جریان باعث مرگ بسیاری از ماهی ها شده است

(2) تعریف: that which is sent out, published, or produced.
مترادف: installment, publication
مشابه: journal, magazine, newspaper, periodical, serial

- The April issue of the magazine had an article about planting bulbs.
[ترجمه ترگمان] شماره ماه آوریل این مجله مقاله ای در مورد کاشت پیاز داشت
[ترجمه گوگل] شماره آوریل مجله مقاله ای درباره کاشت گلدان داشت

(3) تعریف: a point or matter that is of concern, in question, or under discussion.
مترادف: concern, matter, point, question
مشابه: bit, business, consideration, focus, subject, topic, upshot

- The citizens discussed various issues at the town meeting.
[ترجمه ترگمان] شهروندان در نشست شهر درباره مسائل مختلف بحث و تبادل نظر کردند
[ترجمه گوگل] شهروندان مسائل مختلف را در جلسه شهر مورد بحث قرار دادند
- The issue of whether or not to build a new stadium was hotly debated.
[ترجمه محسن شاهمرادی] موضوع اینکه استادیوم ساخته شود یا خیر مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] مساله این که آیا احداث یک استادیوم جدید به شدت مورد بحث قرار گرفته است یا خیر
[ترجمه گوگل] مسئله ساختن یک استادیوم جدید یا نه، بحث شد

(4) تعریف: the outcome or result of a proceeding.
مترادف: consequence, end, outcome, result
مشابه: aftermath, conclusion, effect, offspring, progeny, upshot

- Do we know the issue of the contest yet?
[ترجمه ستایش زاهدی] ما هنوز نتیجه ی مسابقه رو میدونیم؟
[ترجمه ترگمان] هنوز مشکل مسابقه رو میدونیم؟
[ترجمه گوگل] ما هنوز مساله مسابقه را میدانیم؟

(5) تعریف: offspring; children.
مترادف: children, descendants, offspring, progeny, scions
مشابه: child, descendant, heirs, offshoot, posterity

- The crown prince and his wife had been married for four years without issue.
[ترجمه محسن شاهمرادی] شاهزاده و همسرش با گذشت چهار سال از ازدواجشان فرزندی ندارند
[ترجمه ستایش زاهدی] شاهزاده و همسرش برای چهار سال بدون نتیجه ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان] ولیعهد و همسرش به مدت چهار سال بدون قید و شرط با هم ازدواج کردند
[ترجمه گوگل] شاهزاده تاج و همسرش چهار سال بدون ازدواج ازدواج کرده بودند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: issues, issuing, issued
(1) تعریف: to cause to flow, move, or go out.
مترادف: discharge, dispense, emanate, emit, exude, hurl, propel, send out, shoot, sling, throw
مشابه: distribute, furnish, give, move, provide, stream, supply

- The factory issued its waste into the river.
[ترجمه ترگمان] کارخانه مواد زائد خود را در رودخانه صادر می کرد
[ترجمه گوگل] کارخانه زباله خود را به رودخانه منتقل کرد
- Rockets were issued into the skies.
[ترجمه ترگمان] موشک ها به آسمان فرستاده شدند
[ترجمه گوگل] موشک ها به آسمان صادر شدند

(2) تعریف: to give out, publish, circulate, or produce.
مترادف: circulate, manufacture, produce, publish
مشابه: disseminate, distribute, print, run

- A new edition of the book was issued by the publishers in August.
[ترجمه ترگمان] نسخه جدیدی از این کتاب توسط ناشران در ماه اوت منتشر شد
[ترجمه گوگل] نسخه جدید این کتاب توسط ناشران در ماه اوت صادر شد
- The city will begin issuing parking permits for the new lot next week.
[ترجمه ترگمان] این شهر شروع به صدور مجوز پارک برای هفته آینده خواهد کرد
[ترجمه گوگل] این شهر برای صدور مجوز پارکینگ برای هفته آینده شروع به کار خواهد کرد
- The government issued new five-dollar bills.
[ترجمه ترگمان] دولت اسکناس های پنج دلاری جدید صادر کرده است
[ترجمه گوگل] دولت، صورتحساب های پنج دلاری جدید را صادر کرد
- The prime minister will issue a statement later today.
[ترجمه محسن شاهمرادیر] بیانیه نخست وزیر امروز متعاقبا صادر خواهد شد
[ترجمه ترگمان] نخست وزیر در آینده بیانیه ای صادر خواهد کرد
[ترجمه گوگل] امروز نخست وزیر یک بیانیه صادر خواهد کرد
- The police officer issued the young driver a ticket.
[ترجمه محسن] افسر پلیس برای راننده جوان قبض جریمه صادر کرد.
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس یک بلیط برای راننده جوان فرستاد
[ترجمه گوگل] افسر پلیس راننده جوان بلیط را صادر کرد

(3) تعریف: to distribute (food or supplies) to military personnel.
مترادف: dispense
مشابه: distribute, furnish, provide, ration, supply

- Each soldier was issued a weapon.
[ترجمه محسن شاهمرادی] به هر سرباز یک اسلحه داده شد .
[ترجمه ترگمان] هر سرباز یک اسلحه بیرون می کشید
[ترجمه گوگل] هر سرباز یک سلاح صادر شد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: issuer (n.)
(1) تعریف: to flow or go out.
مترادف: emanate, exude, flow, ooze, pour
مشابه: bleed, discharge, erupt, escape, gush, spout

- Blood issued from the wounds.
[ترجمه محسن شاهمرادی] خون از زخمها بیرون زد.
[ترجمه ترگمان] خون از زخم ها بیرون می زند
[ترجمه گوگل] خون از زخمها صادر شد

(2) تعریف: to come out or circulate.
مترادف: circulate, come out, publish
مشابه: arrive, emanate

- A rumor issued that another attack was likely.
[ترجمه ترگمان] شایعه ای منتشر شد مبنی بر این که حمله دیگری محتمل است
[ترجمه گوگل] یک شایعه اظهار داشت که احتمال دارد حمله دیگری باشد

• act of sending out, distribution; something sent out, publication, edition; subject, topic, matter under discussion; end result; children, offspring
make available (stamp, stock, etc.); publish, distribute, circulate; come forth, flow; put out; distribute; discharge, emit; result from
an issue is an important problem or subject that people are discussing or arguing about.
if something is the issue, it is the thing you consider to be the most important part of a situation or discussion.
an issue of a magazine or newspaper is a particular edition of it.
if someone issues a statement, they make it formally or publicly.
if you are issued with something or if it is issued to you, it is officially given it to you.
when something issues from a place, it comes out of it; a literary use.
the thing at issue is the thing that is being argued about.
if you make an issue of something, you make a fuss about it.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] پیامد
[حقوق] صادر کردن، صدور، موضوع، مسئله، اولاد، اخلاف
[ریاضیات] ناشی شدن، نتیجه بحث، صادر شدن، موضوع، انتشار دادن، شماره، عمل

مترادف و متضاد

نژاد (اسم)
issue, pedigree, race, strain, blood, descent, phylum, stirps

اولاد (اسم)
slip, breed, issue, posterity, offsprings, progenies, seeds

فرزند (اسم)
issue, root, progeny, offset, child, produce, son, sprout, offspring, daughter, scion, shoot

سرانجام (اسم)
end, conclusion, issue, upshot

پی امد (اسم)
issue, result, consequence, outcome

بر امد (اسم)
expenditure, issue, result, consequence, expense, outcome

نسخه (اسم)
issue, exemplar, prescription, copy, version

عمل (اسم)
article, function, process, practice, act, action, operation, doing, deed, issue, fact, proceeding, production, gest

کردار (اسم)
act, action, deed, karma, issue, exploit, jest

موضوع (اسم)
matter, object, subject, story, point, issue, subject matter, question, fable, plot, theme, problem, topic, leitmotiv, motif

شماره (اسم)
number, issue, numeral

نشریه (اسم)
tract, issue, publication, serial, review, leaflet

نتیجه بهی (اسم)
issue

رواج دادن (فعل)
issue, propagate, propound

انتشار دادن (فعل)
promulgate, issue, propagate, advertise, announce

صادر شدن (فعل)
issue, be exported, be published

فرستادن (فعل)
issue, send, dispatch, refer, forward, ship, transmit, send out, despatch, send in

خارج شدن (فعل)
void, issue, protrude, egress, exit

بیرون آمدن (فعل)
pull out, issue, emerge, exude, extrude, transpire, emanate

صادر کردن (فعل)
issue, publish, export, send out

point in question


Synonyms: affair, argument, concern, contention, controversy, matter, matter of contention, point, point of departure, problem, puzzle, question, subject, topic


result


Synonyms: causatum, conclusion, consequence, culmination, effect, end, end product, eventuality, finale, fruit, outcome, payoff, sequel, termination, upshot


Antonyms: cause, origin, source


edition of publication


Synonyms: copy, impression, installment, number, printing


distribution


Synonyms: circulation, delivery, dispersion, dissemination, granting, issuance, issuing, publication, sending out, supply, supplying


children


Synonyms: brood, descendants, get, heirs, offspring, posterity, progeniture, progeny, scions, seed


Antonyms: parent


distribute


Synonyms: air, allot, announce, assign, bring out, broadcast, circulate, consign, declare, deliver, dispatch, dispense, emit, get out, give out, promulgate, publish, put in circulation, put out, release, send, send out, transmit


Antonyms: hold, keep


emit, emerge; come from


Synonyms: appear, arise, be a consequence, birth, come forth, derive from, emanate, exude, flow, give off, give out, ooze, originate, proceed, release, rise, send forth, spring, spurt, stem, throw off, vent, well


Antonyms: hold, keep, repress, retain, suppress


جملات نمونه

the burning issue of the day

مسئله‌ی حاد روز


1. issue forth
(ادبی) بیرون رفتن یا آمدن،برون شدن

2. an issue of smoke from a chimney
خروج دود از دودکش

3. the issue of chinese representation at the u. n.
موضوع نمایندگی کشور چین در سازمان ملل متحد

4. the issue of new taxes caused a lot of strife
موضوع مالیات های جدید موجب کشمکش های زیادی شد.

5. the issue of the second printing of this book
انتشار دومین چاپ این کتاب

6. the issue of water from a broken pipe
برون ریزی آب از لوله ی شکسته

7. to issue a citation
احضاریه صادر کردن

8. to issue commemorative stamps
تمبر یاد بود منتشر کردن

9. at issue (or in issue)
مورد بحث،هنوز حل و فصل نشده،مورد اختلاف

10. join issue
جر و بحث کردن،وارد مشاجره یا کشمکش شدن

11. take issue (with)
مخالفت کردن با،موافق نبودن،قبول نداشتن

12. a new issue of government bonds
صدور جدید اوراق قرضه ی دولتی

13. a regular issue of stamps
چاپ تمبر برای مصرف عموم

14. a sensitive issue
موضوع حساس

15. i take issue with your conclusions
برداشت های شما را نمی پذیرم.

16. the burning issue of the day
مسئله ی حاد روز

17. the latest issue of this magazine
آخرین شماره ی این مجله

18. today's live issue
مطلب داغ امروز

19. force an issue
نکته یا موضوعی را با اصرار مطرح کردن

20. make an issue of
مورد بحث و بررسی قرار دادن

21. don't belabor that issue
این همه در مورد آن مطلب داد سخن نده.

22. he died without issue
او بدون اولاد مرد.

23. he made an issue of my divorce
او طلاق مرا مورد بحث و بررسی قرار داد.

24. the entrance and issue of customers
ورود و خروج مشتریان

25. the questions at issue are frontiers and trade
موضوعات مورد بحث عبارتند از: سرحدات و بازرگانی.

26. to becloud an issue
موضوعی را مبهم کردن

27. to befog an issue
مطلبی را مبهم کردن

28. to burke an issue
مطلبی را مسکوت گذاشتن

29. to perplex an issue
قضیه ای را بغرنج کردن

30. bring to an issue
به مرحله ی حل و فصل رساندن،به مرحله ی تصمیم گیری رساندن

31. put to the issue
مورد آزمایش قرار دادن،در محک تجربه سنجیدن

32. don't obfuscate the main issue by giving unimportant details
مطلب اصلی را با آوردن جزئیات کم اهمیت مبهم نکن.

33. he skirted around the issue of wage increase
از اشاره به موضوع اضافه دستمزد خودداری کرد.

34. money is a separate issue and should not be discussed here
پول مطلب مجزایی است و نباید در اینجا مورد بحث قرار گیرد.

35. she suffered from an issue of blood
او از خونریزی رنج می برد.

36. the sewage's place of issue
برونگاه فاضلاب

37. to float a bond issue
یک سری اوراق قرضه منتشر کردن

38. to straddle a political issue
در یک موضوع سیاسی جهت گیری نکردن

39. we are taking the issue to the street
ما این قضیه را با مردم مطرح خواهیم کرد.

40. a testimony that obscures the issue
شهادتی که موضوع را دچار ابهام می کند.

41. his explanations further clouded the issue
توضیحات او قضیه را مبهم تر کرد.

42. presenting both sides of an issue with equity
هر دو سوی قضیه را با بی طرفی ارائه دادن

43. a dark cavern that had no issue
دخمه ی تاریکی که راه خروج نداشت

44. there is broad consensus on this issue
توافق گسترده ای در این مورد وجود دارد.

45. his testimony has no bearing on this issue
گواهی او رابطه ای با این قضیه ندارد.

46. no chance at all of a prosperous issue
هیچگونه امکان پایان همراه با کامیابی

47. weighing the pros and cons of an issue
سبک و سنگین کردن جنبه های مثبت و منفی چیزی

48. he and i hold opposite views on this issue
در این باره او و من عقاید متضادی داریم.

49. he convened a small group to discuss the issue
او گروه کوچکی را برای بحث درباره ی موضوع گرد هم آورد.

50. we hope this project will have a successful issue
امیدواریم این طرح عاقبت موفقیت آمیزی داشته باشد.

51. we intend to ballot our members on this issue
در نظر داریم در این مورد از اعضا رای گیری کنیم.

The issue of new taxes caused a lot of strife.

موضوع مالیات‌های جدید موجب کشمکش‌های زیادی شد.


the issue of water from a broken pipe

برون‌ریزی (خروج) آب از لوله‌ی شکسته


the entrance and issue of customers

ورود و خروج مشتریان


the sewage's place of issue

برونگاه فاضلاب


A dark cavern that had no issue.

دخمه‌ی تاریکی که راه خروج نداشت.


A flood of paper money has been issued.

سیلی از اسکناس چاپ شده است.


to issue commemorative stamps

تمبر یادبود منتشر کردن


They have issued many books.

آنان کتاب‌های زیادی منتشر کرده‌اند.


the issue of the second printing of this book

انتشار دومین چاپ این کتاب


the latest issue of this magazine

آخرین شماره‌ی این مجله


a new issue of government bonds

صدور جدید اوراق قرضه‌ی دولتی


We hope this project will have a successful issue.

امیدواریم این طرح عاقبت موفقیت‌آمیزی داشته باشد.


no chance at all of a prosperous issue

هیچ‌گونه امکان پایان همراه با کامیابی


He died without issue.

او بدون اولاد مرد.


children issuing from this marriage

فرزندان حاصل از این ازدواج


From the dining room issued the sound of a trumpet.

صدای شیپور از اتاق نهارخوری به گوش می‌رسید.


enmities issuing from fear

دشمنی‌های ناشی از ترس


They issued each soldier's ration promptly.

جیره‌ی هر یک از سربازان را بی‌معطلی دادند.


rents, profits and issues

اجاره، سود و دریافتی‌ها


Profits issuing out of the sale of stocks.

سودی که از فروش سهام عاید می‌شود.


issuing an order

صدور حکم (دستور)


He issued a decree.

او حکمی صادر کرد.


a volcano issuing smoke and fire

آتشفشانی در حال پخش دود و آتش


پیشنهاد کاربران

The number one issue
دغدغه ی اصلی ( مهمترین دغدغه )

✔️ ( موضوع یا سوال و غیره ) مورد بحث، مطلب، قضیه، مسئله

👈open issue

موضوع - مسأله

واگذاردن ، واگذاشتن ، واگذار کردن

در دسترس گذاردن/گذاشتن/نهادن

در اختیار گذاردن/گذاشتن/نهادن

نصیب

مشکل - ایراد

روش برای انجام کاری

مسئله، سوال

صدور [حسابداری]

Problem

مشکل،
معضل،

The biggest issue in the world. . .
بزرگترین معضل دنیا . . .

Emotional issues
مشکلات روحی


Push the issue
اصرار داشتن برای حل/ رفع/بحث کردن در مورد یک مشکل.

راه حل

Special issue
ویژه نامه

a matter of public concern
a problem or difficulty
a point or matter of discussion, debate, or dispute
a personal problem
an outcome or consequence

means problem

[حقوق] صادر کردن؛ صدور؛ موضوع؛ مسئله؛ اولاد؛ اخلاف

فراهم کردن، ایجاد کردن

مشکلات😔 / صادر کردن📮

Problemمسله است یعنی برای انسان ها به کار می رود که می توان به تعداد ان ذکر کرد یک مسله . دومسله یا دو 2االی 3. 4. 5یاچند ین مشکل و مسله داشتن مثلادمن 4 مسله ومشکل دارم . . . . . . ولی isuue برای دستگاه یا ماشین و غیره قابل شمازش نیست به کار می رود نباید برای انسان به کار ببریم معنی یکسان . درکاربرد فرق کوچکی ومهم دارد

مشکل یا موضوعی که مردم در موردش فکر و صحبت می کنند

a subject or problem which people are thinking and talking about
یک موضوع یا مشکلی که مردم درباره ی آن فکر و صحبت می کنند:
I'm not interested in environmental issues

مسئله . موضوع

موضوع . مسئله . مشکل

مساله

چاپ

Politics issues
مسائل سیاسی

issue
موضوع سوال


امیدوار بودم کە مسئلە مهمی نباشە ، یا مشکل مهمی نیاشە
I was kind of hoping that wouldn't be an issue


مسئله . . . مشکل . . . ایراد

A subject or problem

منتشر. موضوع

In How many issues did you publish this issue?
در چند شماره منتشر کردید این نشریه را ؟

موضوع - مشکل - صادر کردن😚

تحویل دادن

اظهار کردن ، اعلام کردن

the issu's the program is love
موضوع برانامه ی امروز عشق است

موضوع دعوی

برابر با �جستار� در پارسی است.

مسئله. . ـموضوع

this math issue is very hard

نوشته ی این بی شخصیت و پاک کنید لطفا.

توزیع کردن، پخش کردن، منتشر کردن

a subject or problem that people are thinking and talking about

جلد / نسخه در کتاب ها کمیک بوک ها و مانگاها

دغدغه

problem. مشکلات

I think education is an incredibly important issue.
مساله قابل بحث : issue

توزیع و پخش کردن ( امور بین الملل )
مسئله و موضوع


کلمات دیگر: