کلمه جو
صفحه اصلی

sideline


معنی : کار یا چیز فرعی، از بازی یا معرکه خارج کردن
معانی دیگر : (بویژه ورزش) از شرکت بازداشتن یا بازماندن، (فوتبال و تنیس و غیره) هر یک از دو خط طرفین زمین، خط جانبی، (جمع) زمین خارج از هر یک از این دو خط، (راه آهن یا خط لوله و غیره) راه فرعی، لوله ی انشعابی، محصول فرعی، کار فرعی، خطوط طرفین میدان بازی

انگلیسی به فارسی

خطوط طرفین میدان بازی، از بازی یا معرکه خارج کردن، کار یا چیز فرعی


حاشیه، کار یا چیز فرعی، از بازی یا معرکه خارج کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a line at the side of an area; lateral boundary, as of a playing field.

(2) تعریف: a business or other activity that one pursues in one's spare time.

• line of merchandise that is secondary to the principal line; secondary business or activity; line that marks the boundary on a playing field (sports); area located immediately outside the boundary on a playing field (sports)
a sideline is an extra job you do in addition to your main job.
the sidelines of a tennis court or football pitch are the lines marking the long sides.
if you are on the sidelines in a situation, you are not involved in it.
if someone is sidelined, they are made to seem unimportant and are no longer included in what other people are doing.
in sport, if a player is sidelined, they are not able to play for a period of time.
additional work that is done on the side; boundary line in a field (sports)

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] خط کناری زمین - خطوط طرفین زمین بازی

مترادف و متضاد

secondary occupation


کار یا چیز فرعی (اسم)
sideline

از بازی یا معرکه خارج کردن (فعل)
sideline

Synonyms: distraction, diversion, hobby, leisure activity, leisure pursuit, moonlighting, recreation, second job, side job, side project, subsidiary


جملات نمونه

1. the left sideline
خط سمت چپ زمین

2. Mr. Means sold computer disks as a sideline.
[ترجمه ترگمان] آقای \"یعنی\" disks \"رو به عنوان یه کار فرعی فروخت\"
[ترجمه گوگل]آقای می داند که دیسک های کامپیوتری به عنوان یک سیستم جانبی فروخته می شود

3. The stands were overflowing with farm and sideline products.
[ترجمه ترگمان]جایگاه تماشاچیان پر از محصولات کشاورزی و جانبی بود
[ترجمه گوگل]غرفه ها با محصولات مزرعه و حاشیه ای پر شده بودند

4. The restaurant started out as a sideline to his main business.
[ترجمه ترگمان]رستوران به عنوان حاشیه تجارت اصلی اش شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]رستوران به عنوان یک خط مشی برای کسب و کار اصلی خود آغاز شده است

5. Cider making was a sideline for many farmers.
[ترجمه ترگمان]Cider برای بسیاری از کشاورزان یک کار فرعی بود
[ترجمه گوگل]ساخت سیب سبب بسیاری از کشاورزان شد

6. How much did the sideline bring the farmer family in last year?
[ترجمه ترگمان]سال گذشته، کنار گذاشتن خانواده کشاورز چقدر کار کرد؟
[ترجمه گوگل]در سال گذشته خانواده مزرعه چقدر ثروتمند بود؟

7. She is developing a nice little sideline in childminding for friends.
[ترجمه ترگمان]او در حال توسعه یک کار کوچک خوب در childminding برای دوستان است
[ترجمه گوگل]او در کودکی برای دوستان یک سمت کمی عالی دارد

8. Farm and sideline products of the peasants are purchased by the state at reasonable prices.
[ترجمه ترگمان]مزرعه و محصولات جانبی کشاورزان توسط دولت با قیمت های معقول خریداری می شوند
[ترجمه گوگل]محصولات مزرعه و حاشیه ای دهقانان توسط دولت به قیمت های مناسب خریداری می شود

9. From the sideline it looked like a rottweiler up against a chihuahua.
[ترجمه ترگمان]از این راه به نظر یک سگ rottweiler می مانست
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، آن را مانند یک روت ویلر در برابر یک چیو هوو ظاهر شد

10. He runs around the sideline during games and dominates the locker room when the games are over.
[ترجمه ترگمان]او در طول بازی به حاشیه می رود و زمانی که بازی ها تمام می شوند بر رخت کن تسلط دارد
[ترجمه گوگل]او در طول بازی در اطراف خط مقدم قرار می گیرد و زمانی که بازی ها تمام شده، در اتاق قفل دخیل هستند

11. Rooney stays away from the sideline, the locker room, and the headlines.
[ترجمه ترگمان]رونی از کنار قفسه، رخت کن و عناوین خبری دور می ماند
[ترجمه گوگل]رونی باقی می ماند از طرف خطوط، اتاق قفل، و سرفصل ها

12. The Raiders made theirs on the sideline watching Testaverde realize that he just might be able to win this darn thing.
[ترجمه ترگمان]مهاجمان با نگاه کردن به این موضوع پی بردند که ممکن است او بتواند این کار لعنتی را برنده شود
[ترجمه گوگل]اظهار داشتند که تستاورده تماشاگران را در معرض دید قرار می دهد و می داند که او فقط می تواند این موضوع را به دست آورد

13. Over his 25-year career, recording has been a sideline to performing.
[ترجمه ترگمان]در طول زندگی ۲۵ ساله او، نوار ضبط شده، یک کار فرعی برای انجام کار بوده است
[ترجمه گوگل]در طول 25 ساله خود، ضبط شده است که حاشیه ای برای انجام است

14. He stood on the sideline, shouting at teammates seated in front of him, cursing the Raiders' dismal state.
[ترجمه ترگمان]در کنار او ایستاده بود و به هم تیمی هاش که در مقابل او نشسته بودند فحش می دادند و فحش می دادند
[ترجمه گوگل]او در کنار خط ایستاده بود، فریاد زد: هم تیمی ها در جلوی او ایستاده بودند، لعنت کردن دولت مبهم اظهارات

15. In this case, what started out as a sideline soon became of major importance.
[ترجمه ترگمان]در این مورد، چیزی که به زودی به حاشیه رانده شد از اهمیت اساسی برخوردار شد
[ترجمه گوگل]در این مورد، آنچه که به زودی آغاز شد، به زودی از اهمیت زیادی برخوردار شد

He was sidelined by a bodily injury.

به‌خاطر صدمه‌ی بدنی از شرکت محروم شد.


اصطلاحات

on the sidelines

1- در نواره‌ی خارج از زمین بازی 2- خارج از گود، غیر‌فعال، تماشاچی


پیشنهاد کاربران

تحت الشعاع قرار دادن

margin

فعالیت جانبی

پشت پرده

به حاشیه راندن - از مرکز توجه خارج کردن، از گردونه خارج کردن

کار جانبی، شغل دوم


کلمات دیگر: