مخفف:، (انجیل) دانیال نبی، (قدیمی) آقا، سرور، جناب، اسم خاص مذکر (مخفف: دانیل daniel)، (انجیل) دان (پسر پنجم حضرت یعقوب)، همهجا، از یک سو به سوی دیگر
dan
مخفف:، (انجیل) دانیال نبی، (قدیمی) آقا، سرور، جناب، اسم خاص مذکر (مخفف: دانیل daniel)، (انجیل) دان (پسر پنجم حضرت یعقوب)، همهجا، از یک سو به سوی دیگر
انگلیسی به فارسی
مخفف: (انجیل) دانیال نبی
مخفف: دانمارکی
(قدیمی) آقا، سرور، جناب
اسم خاص مذکر (مخفف: دانیل Daniel)
(انجیل) دان (پسر پنجم حضرت یعقوب)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: according to the Old Testament, the fifth son of Jacob.
• (2) تعریف: one of the twelve tribes of Israel, descended from Dan.
• one of the 12 tribes of israel; male first name (form of daniel) ;family name
دیکشنری تخصصی
[کاراته] دان - درجه (کمربند سیاه به بالا) رُکن. رتبه، سطح، مرحله. دان به درجات کمربند سیاه گفته میشود که به ترتیب از دان یک شروع و به دان ده ختم میشود.
جملات نمونه
1. Dan tore the page out, crumpled it, and threw it in the wastepaper basket.
[ترجمه ترگمان]دن کاغذ را پاره کرد، مچاله کرد و آن را در سبد کاغذ باطله انداخت
[ترجمه گوگل]دن از صفحه خارج شد، آن را خراب کرد و آن را در سبد ضایعات پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]دن از صفحه خارج شد، آن را خراب کرد و آن را در سبد ضایعات پرتاب کرد
2. Dan pooped out about halfway through the race.
[ترجمه ترگمان]دن در نیمه راه مسابقه خرابکاری کرد
[ترجمه گوگل]دن در مورد مسابقه به نیمه راه می اندیشد
[ترجمه گوگل]دن در مورد مسابقه به نیمه راه می اندیشد
3. When it comes to money, Dan is completely irresponsible.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به پول می رسد، دن کاملا غیر مسئولانه است
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن را به پول می آید، دن کاملا غیر مسئولانه است
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن را به پول می آید، دن کاملا غیر مسئولانه است
4. Dan rolled up his sleeves and washed his hands.
[ترجمه ترگمان]دن آستینش را بالا زد و دست هایش را شست
[ترجمه گوگل]دن آستین خود را بالا انداخت و دستانش را شستشو داد
[ترجمه گوگل]دن آستین خود را بالا انداخت و دستانش را شستشو داد
5. Dan banged on her door and rattled the handle.
[ترجمه ترگمان]دن در اتاقش را به صدا درآورد و دستگیره را تکان داد
[ترجمه گوگل]دن در درب او ضرب دیده و دسته را لرزاند
[ترجمه گوگل]دن در درب او ضرب دیده و دسته را لرزاند
6. Lin Dan won the championship in a stunning turnaround.
[ترجمه ترگمان]لین دن در یک چرخش خیره کننده به قهرمانی رسید
[ترجمه گوگل]لین دن در مسابقات خیره کننده قهرمانی را به دست آورد
[ترجمه گوگل]لین دن در مسابقات خیره کننده قهرمانی را به دست آورد
7. Dan burned to know what the reason could be.
[ترجمه ترگمان]دن \"سوخت که دلیل اصلی\" چی میتونه باشه
[ترجمه گوگل]دون سوخته به دانستن دلیل است
[ترجمه گوگل]دون سوخته به دانستن دلیل است
8. She's going out with Dan? You're joking!
[ترجمه ترگمان]با دن بیرون می ره؟ شوخی می کنی!
[ترجمه گوگل]او با دان است؟ شوخی میکنی!
[ترجمه گوگل]او با دان است؟ شوخی میکنی!
9. Dan informed her that he would be out back on the patio cleaning his shoes.
[ترجمه ترگمان]دن به او گفت که در حیاط خلوت خانه اش خواهد بود و کفش هایش را مرتب می کند
[ترجمه گوگل]دن به او اطلاع داد که او در پاسیو تمیز کردن کفش هایش خواهد بود
[ترجمه گوگل]دن به او اطلاع داد که او در پاسیو تمیز کردن کفش هایش خواهد بود
10. Everyone went except for Scott and Dan.
[ترجمه ترگمان]همه رفته بودند به جز اسکات و دن
[ترجمه گوگل]هر کس به جز اسکات و دن رفت
[ترجمه گوگل]هر کس به جز اسکات و دن رفت
11. Dan left me after a month so I guess it just wasn't meant to be.
[ترجمه ترگمان]دن بعد از یک ماه منو ترک کرد، پس فکر کنم این فقط قرار نبود باشه
[ترجمه گوگل]من بعد از یک ماه من را ترک کرد، بنابراین حدس می زنم که فقط به معنای آن نیست
[ترجمه گوگل]من بعد از یک ماه من را ترک کرد، بنابراین حدس می زنم که فقط به معنای آن نیست
12. Dan found work on one of the farms nearby.
[ترجمه ترگمان]دن در یکی از مزارع مجاور کار پیدا کرد
[ترجمه گوگل]دن کار در یکی از مزارع در نزدیکی کار پیدا کرد
[ترجمه گوگل]دن کار در یکی از مزارع در نزدیکی کار پیدا کرد
13. Dan stood at the door, his shirt gaping open.
[ترجمه ترگمان]دن کنار در ایستاد، پیراهنش باز بود
[ترجمه گوگل]دن در درب ایستاده بود، پیراهن او باز می شود
[ترجمه گوگل]دن در درب ایستاده بود، پیراهن او باز می شود
14. The counselling helped Dan to put the past behind him.
[ترجمه ترگمان]این مشاور به دن کمک کرد تا گذشته را پشت سرش بگذارد
[ترجمه گوگل]مشاوره به Dan کمک کرد تا گذشته را پشت سرش بگذارد
[ترجمه گوگل]مشاوره به Dan کمک کرد تا گذشته را پشت سرش بگذارد
15. Dan took a paternal interest in my work.
[ترجمه ترگمان]دن به کار من علاقه پدرانه پیدا کرد
[ترجمه گوگل]دون علاقه مناسبی به کار من داشت
[ترجمه گوگل]دون علاقه مناسبی به کار من داشت
Dan Cupid
جناب کوپید
اصطلاحات
from Dan to Beersheba
1- (انجیل) از یک سوی اسرائیل تا سوی دیگر 2- سرتاسر، همهجا، از یک سو به سوی دیگر
پیشنهاد کاربران
دانمارکی
میتونه به معنای اخرین، تموم شده هم باشه
کلمات دیگر: