کلمه جو
صفحه اصلی

scissors


معنی : قطع، قطع کننده، قیچی، مقراض، چیز برنده
معانی دیگر : قیچی (a pair of scissors هم می گویند)، لا، (با فعل مفرد - در پرش و حرکات ژیمناستیک) حرکت قیچی وار پاها

انگلیسی به فارسی

قیچی، مقراض، چیز برنده، قطع کننده


قیچی، قطع، قطع کننده، مقراض، چیز برنده


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
مشتقات: scissorlike (adj.)
(1) تعریف: (sometimes used with a singular verb) a tool for cutting paper, fabric, or the like, made up of two blades joined with a pivot so their edges may be opened and closed.

- The scissors are in the drawer.
[ترجمه kosar] قیچی ها در کشو هستند
[ترجمه Saghar] قیچی ها داخل کشو هستند
[ترجمه ب گنج جو] قیچی تو کشوئه.
[ترجمه ترگمان] قیچی توی کشو هستن
[ترجمه گوگل] قیچی در کشو قرار دارد
- The scissors is in the drawer.
[ترجمه ترگمان] قیچی توی کشو هست
[ترجمه گوگل] قیچی در کشو قرار دارد
- Use these scissors to cut it; they are sharper than those.
[ترجمه غ ع مسجدی] از این قیچی برای بریدن آن استفاده کنید؛ آن ها تیزتر ( برنده تر ) از آن هاهستند
[ترجمه ب گنج جو] از این قیچی استفاده کن، از اون یکی تیز تره
[ترجمه ترگمان] از این قیچی برای بریدن آن استفاده کنید؛ آن ها از آن ها باهوش تر هستند
[ترجمه گوگل] از این قیچی برای برش استفاده کنید آنها واضح تر از آن هستند
- I need a new pair of scissors; the two pairs that I have are dull.
[ترجمه ترگمان] من به یک جفت قیچی احتیاج دارم، دو جفت که من دارم کسل می شوم
[ترجمه گوگل] من نیاز به یک جفت قیچی جدید دارم دو جفت من که خسته شده اند

(2) تعریف: (used with a singular verb) in certain sports, a movement or hold with the legs in the manner of a pair of scissors.

- The one wrestler held the other in a tight scissors.
[ترجمه ترگمان] یک کشتی گیر طناب دار دیگر را با قیچی محکم نگه داشته بود
[ترجمه گوگل] یکی از کشتی گیران دیگر در یک قیچی تنگ بود
- His opponent's scissors was a powerful one.
[ترجمه ترگمان] قیچی حریف او خیلی قدرتمند بود
[ترجمه گوگل] قیچی حریفش قدرتمند بود

• hand-operated cutting tool consisting of two pivoted blades which slide against one another and cut material placed between them
scissors are a small tool with two sharp blades which are screwed together. you use scissors for cutting things such as paper and cloth.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] قیچی 1. ابزاری در برنامه های نقاشی و عکاسی که امکان جدا کردن ناحیه ای از نقاشی را از محیط خود می دهد برش حاصل ممکن است یا تغییر اندازه ی داده شده ( مقیاس بندی شده )، پهن شده، دوران یافته . و یا حرکت داده شود . ابزار فیچی یکی از چندین ابزار انتخابی کادر، برای صرفه جویی در فضای مانیتور ممکن است این ابزارها در کادر ابزار گروه بندی شده و فقط یکی از آنها روی صفحه دیده شود . 2. تصویری برای مفهوم ( تصویر انخاب شده را برای چسباندن به تخته رسم برش بده ) نگاه کنید به copy .paste .
[فوتبال] حرکت قیچی

مترادف و متضاد

قطع (اسم)
cut, ablation, cutting, format, outage, disconnection, abscission, rupture, dissection, slack, dismemberment, positivism, concision, disruption, excision, resection, scissors, severance, tearing off

قطع کننده (اسم)
scissors

قیچی (اسم)
tweezers, scissors, snips

مقراض (اسم)
scissors

چیز برنده (اسم)
scissors

جملات نمونه

1. blunt scissors jag the material
قیچی کند پارچه را بریده بریده می کند.

2. left-handed scissors
قیچی برای چپ دستان،قیچی دست چپ

3. a pair of scissors
یک قیچی

4. she put the scissors in a leather case
قیچی را در جلد (یا غلاف) چرمی گذاشت.

5. i nipped off the corner of the page with scissors
گوشه ی صفحه را با قیچی بریدم.

6. she ripped the stitches of the skirt with a pair of scissors
بخیه ی دامن را با قیچی شکافت.

7. Have you seen the scissors? I want to snip off this loose thread.
[ترجمه ترگمان]قیچی رو دیدی؟ من می خوام این رشته گسسته رو بکنم
[ترجمه گوگل]آیا قیچی را دیده اید؟ من میخواهم این موضوع را بشکنم

8. Using sharp scissors, make a small cut in the material.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از قیچی تیز، یک برش کوچک در مواد ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]با استفاده از قیچی تیز، یک برش کوچک در مواد ایجاد کنید

9. Make a nick in the cloth with the scissors.
[ترجمه ترگمان] یه نیک رو با قیچی درست کن
[ترجمه گوگل]با استفاده از قیچی، یک نکته را در پارچه بردارید

10. Don't use these scissors to cut paper or card.
[ترجمه ترگمان]از این قیچی برای بریدن کاغذ یا کارت استفاده نکنید
[ترجمه گوگل]از این قیچی برای کاهش کاغذ یا کارت استفاده نکنید

11. These scissors are awfully heavy.
[ترجمه ترگمان]این قیچی خیلی سنگین است
[ترجمه گوگل]این قیچی بسیار سنگین است

12. The scissors have gone missing again.
[ترجمه ترگمان] قیچی دوباره گم شده
[ترجمه گوگل]قیچی دوباره از بین رفته

13. Mrs. Haines stood nearby, holding scissors to cut a ribbon.
[ترجمه ترگمان]خانم haines در همان نزدیکی ایستاده بود و قیچی را نگه داشته بود تا روبان ببندد
[ترجمه گوگل]خانم هینس در نزدیکی ایستاده بود، نگه داشتن قیچی برای برش یک روبان

14. Hurry up with the scissors. I need them.
[ترجمه ترگمان]با قیچی عجله کن بهشون احتیاج دارم
[ترجمه گوگل]با قیچی عجله کنید من به آنها نیاز دارم

15. Scissors won't cut through wire.
[ترجمه ترگمان]قیچی از طریق تلگراف قطع نمی شود
[ترجمه گوگل]قیچی از سیم عبور نمی کند

16. The scissors are in the kitchen drawer .
[ترجمه ترگمان] قیچی توی کشوی آشپزخونه هست
[ترجمه گوگل]قیچی ها در کشوی آشپزخانه قرار دارند

17. Have you finished with the scissors?
[ترجمه ترگمان]قیچی رو تموم کردی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما با قیچی کار کرده اید؟

18. Never poke a finger or scissors into an electric socket.
[ترجمه ترگمان]هرگز یک انگشت یا قیچی را وارد سوکت الکتریکی نکنید
[ترجمه گوگل]هرگز انگشت یا قیچی را به یک سوکت برق متصل نکنید

do you have a pair of scissors?

قیچی دارید؟


پیشنهاد کاربران

قیچی

میخای با قیچی ببرمت

قیچی میشه

چیز قطع کننده

قیچی. . بریدن. . کات کردن

قیچی. . بریدن. . کات

در زمین شناسی
حالت چرخشی



ضربه
ضربه قیچی زدن توپ تنیس


کلمات دیگر: